روایت یک آزاده از ماه مبارک رمضان در دوران اسارت؛
يکشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۴۱
نوید شاهد_آزاده و جانباز حاج باقر رنجبر در خاطره‌ای از ماه رمضان در دوران اسارت روایت می‌کند: در هر آسایشگاه ۲ عدد ظرف سفالی نسبتا بزرگ (حبانه) از آب داشتیم که نقش نسبتا خنک کننده‌ای برای رفع تشنگی برادران داشت. به وقت افطاری یک لیوان آب نسبتا خنک سهمیه هر نفر بود. نوشیدن چنین آبی خیلی لذت بخش و گوارا بود.

به گزارش نوید شاهد بوشهر؛روایتی از آزاده و جانباز حاج باقر رنجبر از ماه مبارک رمضان در زمان اسارت تقدیم حضورتان می کنیم:

در اولین سال اسارتمان، اولین ماه مبارک رمضان در مرداد ماه ۱۳۶۱ بود که بسیار گرم و طاقت فرسا بود. همه روزه قبل از اینکه درب آسایشگاه بسته شود، سهم شوربا (سوپ) ما برای افطاری توسط مأمورین تحویل داده میشد و شب در آسایشگاه را برای وقت سحری باز میکردند.
هر آسایشگاه تقریبا ۱۵۰ نفر بودیم که به گروه ۱۰ نفر تقسیم می شدیم. برای گرفتن سحری ۱۰ نفر از بچه‌ها به سمت آشپزخانه میرفتند. معمولا برای اینکه غذا تا سحر گرم بماند آن را لای پتو می‌پیچاندیم.

تلاش بی وقفه اسرای قبل از ما در آسایشگاه باعث شده بود که عراقی‌ها صبحانه و ناهار را در ماه رمضان، شب ها تقسیم کنند. سهمیه افطاری هر نفر چند قاشق غذاخوری شوربا (سوپ) و سحری ۵ قاشق غذاخوری پلو و سه قاشق غذاخوری خورشت بود که اگر خورشت بود، یه تکه گوشت بسیار کوچک و اگر مرغ بود یک ران یا نصف سینه برای ۱ نفر بود و ۲ نان ساندویچی سهمیه داشتیم. گاهی وقت‌ها با چاشنی کتک و گا‌ها با چاشنی فحش و توهین همراه بود.
افطارمان را با چای و آب باز می‌کردیم. بعد از اقامه نماز و تعقیبات و ذکر دعای افطار، شوربا را می‌خوردیم.

هوا بسیار گرم و طاقت فرسا بود و اوایل نبودن امکانات سرمایشی و بسته بودن درب آسایشگاه برای مدت‌ها و عدم دسترسی به سرویس بهداشتی و آب غیر بهداشتی، اکثر دوستان را گرفتار مرض‌های عفونی مثل، اسهال و استفراغ و تب و لرز شدید می‌کرد و در این شرایط اسف بار روزه گرفتن بسیار سخت بود، آنچه تحمل بچه‌ها را بالا برده بود حاکی از معنویت بسیار بالای برادران بود که این ایام را سپری می کردند. برادران بخاطر اینکه از وجود مرض‌های متفاوت به دور باشند افطاری و سحری خیلی کم می‌خوردند. یکی از مشکلات عمده دوستان در ماه مبارک رمضان این بود، درب آسایشگاه تا مدت‌ها باز نمیشد. گرمی هوا و کمبود اکسیژن شرایط بسیار طاقت فرسایی را برایمان به وجود آورده بود جز صبر و تحمل چاره‌ای نداشتیم.
در هر آسایشگاه ۲ عدد ظرف سفالی نسبتا بزرگ (حبانه) از آب داشتیم که نقش نسبتا خنک کننده‌ای برای رفع تشنگی برادران داشت. پارچه‌های سفید رنگ که معمولا مأموران بعثی در آشپزخانه دور گوشت‌های گوسفند می‌کردند برای خیس کردن را جهت پوشاندن دور حبانه یا همان ظرف آب استفاده می‌کردیم تا به این صورت آب موجود خنک بماند. آب هم به دلیل کمبود، سهمیه بندی کرده بودیم. وقت افطاری یک لیوان نسبتا خنک سهمیه هر نفر بود. نوشیدن چنین آبی موقع افطار خیلی لذت بخش و گوارا بود.
برای رفع نیاز‌های اولیه مان در آسایشگاه با تلاش دوستان به دور از چشم عراقی‌ها یک شلنگ آب از حمام بیرون وارد آسایشگاه کرده بودیم. گرچه می‌دانستیم اگر مأموران اطلاع می‌یافتند حسابی تنبه می‌شدیم.
 
سهمیه افطار یک لیوان آب خنک در حبانه بود
 
 
در این ماه پر خیر و برکت الهی بچه‌ها از خواندن قرآن غافل نبودند. تعداد بسیار کمی از کتاب‌های قرآن که در آسایشگاه وجود داشت به نوبت استفاده میشد پس از قرآن که هر نفر موظف بود که یک جزء قرآن را تلاوت نماید قبل از اذان مغرب با صدای یکی از دوستان عنوان زیبای ربنا قرائت میشد و پس از آن وقت اذان یک نفر اقامه نماز میکرد.
نماز را به جماعت نمی‌توانستیم اقامه کنیم، چون ممنوع بود و هر نفر به صورت فرادا در سر جای خود نمازش را اقامه میکرد. پس از نماز با ذکر دعای افطار که بسیار لحظه لذت بخشی بود روزه خود را باز می‌کردیم. بعد از صرف افطار مراسم قرائت قرآن و دعای افتتاح که بچه‌ها اوایل با استفاده از کاغذ پاکت سیمانی توسط حافظانی که در بین ما بودند، تهیه و نوشته بودند، برگزار می‌کردیم.
این چنین برنامه‌هایی تحت شدیدترین مسائل امنیتی انجام میشد که به این منظور ۲ یا ۳ نگهبان اول و آخر آسایشگاه مستقر میشدند که احیانا اگر مأموران عراقی به آسایشگاه نزدیک شدند، اعلام وضعیت قرمز داده شود و بچه‌ها به حالت معمول همیشگی خود بنشینند. امید میرود که این اسقامت ها و صبوری دوستان در اسارت سخت رژیم بعث مورد عنایت خدواند قرار بگیرد.
 
سهمیه افطار یک لیوان آب خنک در حبانه بود
 
عکس اسرا در موصل (شهری در شمال عراق)،نشسته سمت چپ، آزاده حاج باقر رنجبر
منبع:معاونت فرهنگی و آموزشی اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده