خاطرات شهدا - صفحه 39

خاطرات شهدا
زندگینامه شهید «علی حسن نوری»؛

شهیدی که یک تنه مقابل چند گردان ایستاد

یکی از هم‌رزمان شهید «علی حسن نوری» می گوید: در حالی که نیروهایش زخمی و شهید شده بودند، هجمه دشمن گسترده‌تر و حلقه محاصره تنگ‌تر شده بود، یک تنه مقابل چند گردان ایستاد.
برگی از خاطرات؛

چپ کردن اتوبوس در پل دختر!

«من خوابیدم وقتی بیدار شدم دیدم که اتوبوس در آب است و آب به دهانم می‌رود. اتوبوس در پل دختر چپ کرده بود و داخل رودخانه افتاده بود ...» ادامه این خاطره از شهید «یدالله ذوالقدر» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
برگی از خاطرات؛

علاقه شهید «کاظمی» به شهید «ذوالقدر»!

«بچه‌های قزوین را از لشکر ۸ نجف جدا می‌کردند، در این جدا کردن، حاج احمد کاظمی فرمانده لشکر ۸ نجف، گفته بود ذوالقدر یکی از بهترین نیرو‌های این لشکر است به جای ایشان هر چند تا نیرو می‌خواهید ببرید ایشان به این شهید علاقه داشت ...» ادامه این خاطره از شهید «یدالله ذوالقدر» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

ناگفته‌های جانباز «عزت قیصری» از ترور‌های گروهک‌های ضدانقلاب

«گروهک‌های ضدانقلاب معمولاً از هر فرصتی برای ضربه زدن به رزمندگان استفاده می‌کردند. خیلی از رزمندگان در کردستان ترور می‌شدند حتی خانواده‌های آن‌ها در امان نبودند ما هم از این امر مستثنی نبودیم، سال ۱۳۶۲ در بازار سنندج (گذر) گروهک‌ها به من اسید پاشیدند و تمام چادرم هم سوخت و چند قطره از اسید به سر، صورت و دستم که به چادر گرفته بودم، پاشید ...» آنچه می‌خوانید بخشی از ناگفته‌های جانباز «عزت قیصری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

آلبوم تصاویر رزمندگان و شهدای استان لرستان «8»

استان لرستان در طول دوران دفاع مقدس 6300 شهید تقدیم انقلاب نموده است که رشادتها و فداکاری‌های زیادی در عملیاتهای مختلف از خود نشان دادند. در ادامه تصاویری از رزمندگان و شهدای استان لرستان را می‌بینید:

شهید «بهتویی» هنگام عملیات، خیلی قاطع و مصمم بود

«آقای بهتویی هنگام عملیات، خیلی قاطع و مصمم بود اما در مواقع دیگر بسیار مهربان و صمیمی رفتار می‌کرد و به ما می‌گفت: ما باید همیشه به خدا متوسل شویم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «رجبعلی بهتویی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

اجلاسیه شهدای فضیلت در خرم آباد برگزار می شود

اجلاسیه شهدای فضیلت روز دوشنبه دهم مهرماه در خرم آباد برگزار می شود.

دریافت زمین را حق خود ندانست و اهدا کرد!

«یک قطعه زمین دو نبش در بهترین مکان خیابان شهید بابایی به ایشان داده شد، آن هم به دلیل جانباز ۷۰ درصد بودن ایشان و خدمات ارزنده‌ای که در بنیاد و صندوق داشتند؛ اما ایشان دریافت زمین را حق خود ندانست و آن را به صندوق قرض‌الحسنه اهدا کرد تا از مزایای آن همه جانبازان برخوردار شوند ...» ادامه این خاطره از همرزم شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

حالت جنون مسئول زندان از دست زنان منافق!

«منافقین دائماً به بهانه‌هایی مشکل ایجاد می‌کردند مثلاً در بند زنان که یکی از خواهر‌ها مسئول زندانشان بود. طوری این بنده خدا را اذیت می‌کردند که حالت جنون به ایشان دست داده بود ...» ادامه این خاطره از جانباز «حمزه‌علی قربانی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
برگی از خاطرات؛

حمایت شهید ترور «چگینی» از شهید ترور «بهشتی»!

«حمایت شهید چگینی از شخصیت شهید بهشتی شدت بیشتری داشت خصوصاً اینکه معاندین و منافقین علیه این شهید بزرگوار جوی را به راه انداخته بودند که افکار عمومی و اذهان مردم علیه او بدبین باشد ...» ادامه این خاطره از شهید ترور معلم «قدرت‌الله چگینی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
برگی از خاطرات شهید ترور «رجایی»؛

وزیر در این مملکت زیاد پیدا می‌شود!

«روزی معلمی به دفتر آقای رجایی مراجعه کرده و می‌گفت من قبلاً نامه‌ای به شما نوشته‌ام و درخواست انتقال کرده‌ام. حتماً باید این کار را انجام دهید ...» ادامه این خاطره از شهید ترور «محمدعلی رجایی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

بسیار مهربان و خانواده دوست بود

همسر شهید «حسن سالاری» نقل می کند: شهید فرد بسیار مهربان و خانواده دوستی بود و مواقعی که از جبهه نزد ما مرخصی می آمدند سعی می کردند که نهایت همکاری را با ما داشته باشند.

چه کسی بود مرا هُل داد!

«سیروس آرپی‌جی را به دوش گرفت و ایستاد، اما قبل از شلیک گلوله به عقب پرتاب شد. به سراغش رفتم. هاج و واج مانده بود و مرتب می‌گفت: کی بود مرا هُل داد ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «سیروس احمدی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
برگرفته از نامه‌های دانش‌آموزان به شهدا؛

شهید، بی‌ارزشی مرگ را به ما نشان داد!

«من نمی‌دانم تو چه در وجودت داشتی که جاذبه حق چنین در تو اثر کرد و چنین شتابان به سمت او روانه شدی و همانند قطره‌ای به دریای بیکران الهی رسیدی و با تمام وجودت، راه فداکاری در پیش گرفتی و بی‌ارزشی مرگ را به ما نشان دادی ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

برگزیدگان جشنواره بین المللی موسیقی ایثار معرفی شدند

برگزیدگان جشنواره بین‌المللی موسیقی ایثار، نوای مهر در لرستان پنجشنبه سیزدهم مهرماه با حضور مسوولان در سالن شهید آوینی مجموعه ارشاد خرم‌آباد مشخص شدند.

دسته‌گل به آب دادن حمید!

«وقتی به خانه رسیدم متوجه شدم کل اتاق‌ها و آشپزخانه را دود گرفته است گفتم حمید حتماً اسپند دود کرده، ولی این دود خیلی بیشتر از دود کردن بود! با رفتن به آشپزخانه شستم خبردار شد که حمید دسته‌گل به آب داده است ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «حمید سیاه‌کالی‌مرادی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

آرام و بی‌صدا گریه می‌کردم!

«بعد از شهادتش مراسم بسیار باشکوهی برای تشییع برگزار کردند خنچه آورده بودند و سنج می‌نواختند. با شنیدن آن نوا‌ها و صدا‌ها گمان می‌کردم قلبم از تپش می‌ایستد، بار‌ها بی‌حال و بی‌تاب شدم. من همیشه آرام و بی‌صدا گریه می‌کردم و نمی‌گذاشتم کسی ناله‌هایم را بشنود ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «فریدون شفیع‌آبادی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

شهیدی که با 5 برادرش در عملیات کربلای چهار شرکت کرد

دانشجوی شهید «محمدرضا کبیری» پس از ماه‌ها حضور در جبهه‌های حق علیه باطل در آخرین اعزامش به همراه 5 تن از برادرانش در عملیات کربلای چهار شرکت کرد.

بسیار شوخی می‌کرد و رزمندگان را می‌خنداند!

«بسیار شوخی می‌کرد و بچه‌ها را می‌خنداند. اما شوخی‌های او هیچ‌گاه از چارچوب مسائل شریعی و اخلاقی خارج نمی‌شد و در بین بچه‌های رزمنده جذابیت خاصی داشت ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «حجت‌الله صنعتکارآهنگری‌فرد» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
برگرفته از کتاب معلم شهر؛

چرا برخورد نمی‌کنی؟

«استقبال دانش‌آموزان در هر مدرسه‌ای که شهید چگینی در آن تدریس داشت به‌حدی بود که تمام دبیران عربی و انگلیسی به خالی بودن کلاس‌هایشان اعتراض داشتند ...» ادامه این خاطره از شهید ترور معلم «قدرت‌الله چگینی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه