برگی از وصیت نامه شهید در سالروز شهادتش
به جبهه بروید و نگذارید که سنگرم خالی بماند و اسلحه گرمم دوباره سرد شود، وای بر آن روزی که اسلحه گرمم سرد شو. آن روز، روز بدبختی آن ملت است که دیگر خدا هرگز شما را نخواهد بخشید، چون که می توانستید به جبهه بروید و در رفتن کوتاهی کردید.

نوید شاهد گلستان؛ شهید زین العابدین سعد آبادی/ يکم فروردين 1341 ، در روستاي سايماني از توابع شهرستان نيشابور به دنيا آمد. پدرش يوسفعلي و مادرش شكر نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. به عنوان ستوان سوم ارتش در جبهه حضور يافت. بيست و دوم مهر 1363 ، در سردوش مريوان هنگام درگيري با نيروهاي حزب دمكرات و كومله بر اثر اصابت گلوله به شكم، گلو و پا، شهيد شد. مزار او در گلزار شهداي امامزاده روستاي الازمن شهرستان علي آباد كتول قرار دارد.

ییی

فرازهای از وصیت نامه شهید زین العابدین سعدآبادی

بسم رب الشهداء و صدیقین

بسم الله الرحمن الرحیم

«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»

«برخی از مومنان بزرگ بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند وفا کردند، بعضی از آنان در راه خدا شهید شدند و گروهی به انتظارند و در عهد خود تغییر نداده اند»«سوره احزاب/آیه 23»

من که در زندگی خدمتی به اسلام نکرده ام بلکه مرگم بتواند خدمتی بکند./ امام خمینی

اول سلام من به امام امت و دوم به ملت شهید پرور ایران هر کس که می خواهد بر جنازه من فاتحه بخواند، اول برای امام دعا کند اگر دعا نمی کرد بر جنازه ام فاتحه نخواند.


«شهید زین العابدین سعدآبادی»؛ آگاه باشید اسلام از گزند آسیبها در امان باشد+دستخط شهید

من زین العابدین سعدآبادی فرزند یوسفعلی متولد سال 1341 محل تولد، سلیمانی شماره شناسنامه 3 صادره از حوزه 8 نیشابور ساکن فعلی شهرستان علی آباد کتول ستوان سوم کادر ارتش جمهوری اسلامی ایران.

من که به جبهه می روم اجباری در کار نیست و من به دلخواه به جبهه می روم چون راهم مشخص و هدفم الله است از پدر و مادر و برادرانم می خواهم هنگامیکه من شهید شوم بر جنازه ام گریه نکنند یا اگر گریه می کنند، صدایشان را بلند نکنند.

شهید شدن که گریه ندارد، شکست اسلام گریه دارد و بهوش باشید اسلام شکست نخورد، و گریه با صدای بلند روح مرا می آزارد و گریه کردن بر شهید باعث شادی سیاه قلبان می شود.


«شهید زین العابدین سعدآبادی»؛ آگاه باشید اسلام از گزند آسیبها در امان باشد+دستخط شهید

کاری نکنید که با گریه کردنتان امام بت شکن دشمن شاد شود و برای من لباس سیاه نپوشید که امت اسلام هیچوقت سیاه پوش نمی شود برای من تبلیغ نکنید از شهادتم فقط برای اسلام تبلیغ کنید.

بر تابوتم عکس امام بزنید و در کنارش عکس مرا بزنید تا مردم بدانند که این شهید پیرو و وفادار به امام امت و «ولایت فقیه» بود. بر تابوتم یک جلد قرآن بگذارید تا مردم بدانند که هدفم خدا و قرآن بوده و نه چیز دیگر.

در تشییع جنازه ام عکسهای بنی صدر، رجبی، معزی،و... و دیگر خائنین به اسلام و مستضعفین را پاره کنید کنید تا مردم بدانند که هر بتی را می شکنم تا خود را در برابر «الله» به خاک بیاندازم و قربانی کنم.

از پدر و مادر و برادرانم؛ می خواهم که همچون صحابه پیامبر سخت و استوار باشد و از امام امت لحظه ای غافل نشوند و از اسلام و قرآن دفاع و از شهادت استقبال کنند، که این خط سرخ شهادت خط سرخ خدا و علی و ال  اوست.

شهید شدم پیکرم را به شهرستان علی آبادکتول بیاورید و در امامزاده الازمن در اطراف قبر شهدا به خاک بسپارید. و نکته دیگر من به برادران این است؛ که به جبهه بروید و نگذارید که سنگرم خالی بماند و اسلحه گرمم دوباره سرد شود، وای بر آن روزی که اسلحه گرمم سرد شو. آن روز، روز بدبختی آن ملت است که دیگر خدا هرگز شما را نخواهد بخشید، چون که می توانستید به جبهه بروید و در رفتن کوتاهی کردید.


«شهید زین العابدین سعدآبادی»؛ آگاه باشید اسلام از گزند آسیبها در امان باشد+دستخط شهید

«چند نکته آموزنده برای شما برادران و خواهران بگویم در پایان دعا کنم»

سنگر یگانه خانه ایست که اجاره آن خون است، و مادرم زنی است که هنگامیکه جسدم را برایش ارمغان میاوردند، آن را میگیرد و دوباره به جبهه می فرستد.

 مادران و خواهرانم؛ اگر می دانستی که هر روز چندین بار در جبهه شهید می شدم، اکنون چادر را تنها یک پوشش ساده نمی دانستی...

برادرانم؛ وقتی تابوتم را از کوچه می گذرد، مبادا به تشییع من بیائی، وقت تنگ است به جبهه بروید و سنگرم را خالی نماند.

هر گاه دلم هوای بهشت می کرد، از فراز خاکریز افق را می نگرم و هر گاه تفنگم قصه می گفت؛ احساس می کردم داغی به دل دارد و مرا بر آن می داشت که این خانه کوچک سنگرم را با همه جهان عوض نکنم.

وصیت نامه شهید زین العابدین سعدآبادی


گر مرد رهی میان خون باید رفت / گر پا افتاده ای واژگون باید رفت

رسم و ره آزادی یا پیشه نباید کرد / یا آنکه ز جانبازی اندیشه نباید کرد

بارالها! مرا از سپاهیانت قرار ده که براستی سپاه غالب است، و مرا در حزب خود قرار ده. همانا حزب تو همیشه رستگار است و قرار بده مرا از دوستانت همانا دوستانت هیچ ترسی و هیچ غم و اندوهی ندارند./فاتحه الصوات

چهاردهم تیر 1363/ زین العابدین سعدآبادی/ امضاء

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات استان گلستان


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده