شهیدمهرماه;
دوشنبه, ۰۲ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۷:۰۱
زهرا فارسی بندری در سال ۱۳۴۵ در شهرستان آبادان دیده به جهان گشود .دوران انقلاب شکوهمند اسلامی در چند مرحله در راهپیمائی‌ها با خواهرش شرکت می‌کردند و سرانجام در 1359/7/1 به شهادت رسید.
زندگینامه و خاطراتی شهیده زهرا فارسی بندری

شهید زهرا فارسی بندری

 

زندگی نامه شهید

 

زهرا فارسی بندری فرزند عبدالحسین متولد ۱۳۴۵ در خانواده‌ای روحانی در شهرستان آبادان دیده به جهان گشود تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را به پایان رسانید ایشان با آنکه سن و سال زیادی نداشت ولی از لحاظ درک معنوی ، حجاب اسلامی و برخورد با دیگران آداب اسلامی و نماز سر وقت مفید بودند و همیشه در منزل و مدرسه نمونه و اُسوه بودند و چندین مرتبه مورد تشویق مسئولین مدرسه قرار گرفته بودند و در دوران انقلاب شکوهمند اسلامی در چند مرحله در راهپیمائی‌ها با خواهرش شرکت می‌کردند و سرانجام در ساعت ۲/۳۰ دقیقه ۳۱ شهریور ماه ۱۳۵۹ به همراه مادرش بر اثر گلوله باران شهر آبادان و اصابت ترکش خمپاره دعوت حق را لبیک و به خیل شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی شتافت .

 

 

 

خاطرات شهید

 

خاطره ای از زبان برادر و فرزند شهید

 

خلاصه مطلب اینکه این دو شهیده (خاتون علیزاده و زهرا فارسی بندری) واقعاً دو نمونه از زنان اسوه می‌توان نام برد که برای دیگران در محله‌ای که بردیم الگو بودند و هیچ موقع کسی از این دو عزیز ناراحتی و سر و صدایی از آنها شنیده نشدند و این واقعاً می‌تواند سر عشق برای تمامین خواهران این مرز و بوم باشد و خواهم می‌دانست که چه موقع باید این دو عزیز را ببرد .

لازم است دو خاطره از این دو شهید به جهت بهره‌برداری خدمتتان بگویم : اولین خاطره در مورد شهیده مادرم خاتون علیزاده داودی است قبل از اینکه جنگ شروع بشود روزی به مادرم گفتم مادر اگر جنگ شروع بشود همه شما و پدرم کشته شوید چه کار کنیم و ما بی‌صاحب می‌شویم و مادرم با تبسم و لبخند گفتند فرزندم این چه حرفی است که می‌زنید آن کس که شما را تا الان زنده نگه داشته و بزرگ کرده است همان صاحب اصلی و نگه دارند شماست نه من ، و من فکر کردم که واقعاً حرف‌ بجایی از طرف مادرم بود و بعد از این حرف یک آرامشی سراسر وجودم را در بر گرفت .

خاطره‌ای هم از خواهرم زهرا دارم که روزی خواهرم از مدرسه بر می‌گشتند به منزل دیدم خواهرم ناراحت است و مثل همیشه نیست به ایشان گفتم که اتفاقی افتاده آیا در مدرسه کسی به شما حرفی زده یا نمره کم گرفته‌اید وی در جواب گفت : که هیچ کدام از اینها نیست وسط راه که می‌آمدم تصادفی شده بود و مادری بخاطر نجات جان فرزندش او را ماشین زده بود و ایشان ادامه داد و گفت آیا فرزند اینقدر عزیز است که مادر جان خود را فدای فرزندش می‌کند و ما واقعاً قدر و پدر و مادر خود را نمی‌دانیم تا اینکه آنها را از دست بدهیم .

سن مادرم لحظه شهادت ۳۷ سال داشت و خواهرم ۱۳ سال سن داشتند و در کلاس دوم راهنمایی درس می‌خواندند .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 منبع : بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده