وصیتنامه/ قسمت اول؛
چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۵۷
در وصیت‌نامه شهید غلامرضا حسنی نژاد آمده است: در مراسم‌های اسلامى و مساجد و راهپیمایى‌ها و دعاهاى هفتگى شرکت کنید و آنها را دست کم نگیرید که درس همراه عمل ارزش دارد.

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید غلامرضا حسنی فرزند خداداد، سال 1346 در روستای جنت آباد از توابع قم چشم به جهان گشود. او از طریق بسیج شهرستان قم به جبهه نور علیه ظلمت اعزام و در منطقه عملیاتی مهران بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سینه و دست چپ به درجه رفیع شهادت نائل و به ملکوت اعلی پیوست و پیکر پاک و طهرش طی مراسمی در گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) در تاریخ سی‌ام شهریورماه 1365 به خاک سپرده شد. در ادامه وصیتنامه این شهید والامقام را می‌خوانید.

دعاهاى هفتگى را فراموش نکنید

«بسم الله الرحمن الرحیم» 

الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام على سیدنا محمد و آله الطاهرین.

بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و بنام خدایى که انسان‌ها را آفریده و به آنها قدرت تفکر و اندیشیدن داده تا بتوانیم راه درست و صحیح رفتن را با شناخت و چشم‌‌های باز انتخاب کنیم و با درود بر پیشتازان انقلاب اسلامى بخصوص قائد اعظم امام خمینى و با سلام خدمت خانواده هاى شهدا.

می‌خواهم وصیتنامه بنویسم اما نمى‌دانم چه بگویم که تمام انسان‌ها را در بر شود؛ از آنجایی که وصیتنامه یک امر مستحبى است اما جامعه و حق جامعه برایمان وظیفه قرار می‌دهد که باید بنویسیم تا انسان‌هاى خواب بیدار شوند و آنها بدانند که ما راه خودمان را روشن انتخاب کردیم و رفتیم.

ما دنیا را دوست داشتیم بله اکنون که توفیق نصیبم شد که به جبهه آمدنم اول براى رضاى تو بوده است و بعد هم بخاطر فرمان امام بزرگوارمان و پیروزى و سربلندى اسلام در جهان و بعد هم که مرگ انسان حتمى است و یک روزى این دنیا را وداع خواهیم گفت. بگذار تا مرگى را انتخاب کنم که سعادت دنیا و آخرت در آن باشد. خداوندا و اى ستار العیوب از تو می‌خواهم که گناهانم را ببخشى زیرا که سخت به رحمت تو نیازمندیم و از قهر تو می‌ترسم که مبادا روزى دچارم شود.

خب آشنایان، دوستان، هم‌کلاسیان و در آخر پدر و مادر گرامى و زحمت‌کشم، دوست دارم وصیتنامه‌ام که آخرین لحظات عمرم هست بنویسم و تکلیفم را ادا کنم، اما نه با قلم بر کاغذ بلکه با خون گرمم بر زمین تفتیده کربلاى ایران؛ من با خون رنگینم کارنامه قبولى‌ام را از ناظم و معلم مدرسه جهان خداوند یکتا گرفته‌ام چه کسى از خدا به عهد خود وفادارتر است. 
خداوندا، دوست دارم صدها بلکه هزاران جان داشتم جانم را فدا می‌کردم و باز زنده می‌شدم و خدمت می‌کردم و از دنیا مى‌رفتم و باز زنده مى‌شدم تا هزار بار بلکه بیشتر چرا که شهادت شیرین است و انسان عاشق سیر نمی‌شود.

بله‌! اى عزیزان که این وصیتنامه را می‌خوانید الان حجت براى ما تمام شده و دیگر جاى شکى باقى نمانده، چون ما در این انقلاب خون‌هاى زیادى  را نثار کردیم و این نثار خون را از امام حسین (ع) یاد گرفتیم، از امام امت که فرزند عزیزش سید مصطفى را داد و از سید الشهداء که 72  تن یارانش را فداى اسلام کرد.
از آن مادرى که 11 نفر از خانواده‌اش شهید شده است، یاد گرفته‌ایم. بله عزیزان اگر کوتاهى کنیم چه جوابى داریم که درگاه خدا بدهیم.
پس بیاییم لج بازى‌ها را کنار بگذاریم و اگر کوتاهى یا ضعفى خداى نکرده داریم تقویت کنیم که نصرت و پیروزى از آن لشگریان اسلام است.

اى شمع نسوز صبر کن تا با هم بسوزیم و به جامعه روشنایى دهیم.

سفارشى دارم به قشر دانش‌آموز و جوانان و دوستان انقلابی‌ام که اى جوانان مسلمان دانشجویان و محصلین و کارآموزان، به ملت آگاهى بدهید و به آنها سواد بیاموزید که بدبختى هر ملتى از بى‌فرهنگى و بى‌سوادى آن ملت است. برادرانم، در مراسم اسلامى و مساجد و راهپیمایى‌ها و دعاهاى هفتگى شرکت کنید و آنها را دست کم نگیرید که درس همراه عمل ارزش دارد و غیره در برابر خداوند.

واى کسانى که به حال خود هستید و در خود فرو می‌روید که زیاد هستید، بخدا یک روزى پشیمان می‌شوید و به اشتباه خود پى می‌برید و دیگر وقت از کار گذشته و راه باز گشتى وجود ندارد. سفارش می‌کنم به نسل آینده نسلى که امید انقلاب است و انقلابى که در آن خون‌ها ریخته شده است و خون‌هایى که به پاى درخت اسلام ریخته شده، درختى که با خون‌هاى جوانان مسلمان و حزب‌الله بارور گردیده  و رو به پیروزى است.

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده