زندگی نامه بسیجی شهید عبدالعلی قاسمی
زندگینامه بسیجی شهید عبدالعلی قاسمی
ای خوشا با فرق خونین در لقای یار رفتن سر جدا پیکر جدا در محفل دلدار رفتن
برادر شهید عبدالعلی قاسمی در سال 1331 در روستای بنه در یک خانواده مکتبی دیده به جهان گشود. چون پدرش فردی مکتبی بود و علاقه فراوانی به قرآن داشت، او را برای فراگیری قرآن به مکتب خانه فرستاد و پس از یادگیری قرآن تحصیلات ابتدایی خود را تا ششم نظام قدیم ادامه داد.
او در همان اوایل زندگیش با تقوی و عاشق اسلام بود ، همیشه در مجالس سوگواری سرور شهیدان حسین ابن علی (ع) نوحه خوانی می کرد در شبهای احیای ماه مبارک رمضان در جلسات قرآن و روضه خوانی شرکت می نمود و نسبت به ائمه اطهار(ع) علاقه فراوانی داشت. در هر سال یک سوم از درآمد ماهیانه خود را در عزاداری خامس آل عبا (ع) مصرف می نمود و با امامش عهد کرده بود که جان و مال خود را فدای او کند که همین طور هم شد.
شهید عبدالعلی قاسمی در سال 1351 به تهران مسافرت نمود و در دخانیات تهران مشغول به کار شد. سپس در سال 53 در سازمان صنایع دفاع ملی شاغل گردید. شهید قاسمی در سالهای 53 و 54 (قبل از انقلاب) علیه رژیم طاغوت مبارزه می کرد. خیلی هوشیارانه به بچه های مؤمن تماس می گفت و با آنها جلسات مذهبی داشت. امام هنوز در تبعید بود که شهید قاسمی نوارها ، اعلامیه ها و رساله های امام را در بین مقلدین امام در تهران (در حد توان) توزیع می نمود . سالا 57 میدان مبارزه برای او گسترده تر شد و مبارزه خود را همراه با مردم قهرمان تهران علنی ساخت تا اینکه توسط عمال رژیم دستگیر، و به زندان افکنده شد و مورد اذیت و آزار آنان قرار گرفت.
اواخر سال 57 بود که به بوشهر منتقل شد و در منطقه دوم نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران (مرکز بوشهر) در قسمت کارخانه جات ، مشغول خدمت گردید و مجدداٌ مبارزه خود را شروع کرد . پس از پیروزی انقلاب به رهبری امام امت، عضو فعال شورا و انجمن اسلامی کارخانجات دریایی گردید و به فعالیت خستگی ناپذیر ادامه داد . جمگ تحمیلی که علیه ایران شروع شد ، سه بار برای مبارزه با صدامیان عازم نبرد نور علیه ظلمت گردید.
هر مرتبه سه ماه در جبهه مبارزه کرد تا اینکه برای بار چهارم موفق گردید که در تیرماه 62 همراه با برادران جان بر کف بسیجی بوشهر عازم جبهه حق علیه باطل گردد و در عملیات بزرگ والفجر 2 شرکت نماید. سرانجام شهید قاسمی قبل از فتح پادگان (حاجی عمران عراق) توسط مزدوران بعثی به آرزوی دیرینه اش که همان شهادت بود رسید و در مورخه 29 / 4 / 62 به لقاءا... پیوست.
روحش شاد و یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
بسم الله الرحمن الرحیم
وصیتنامه شهید عبدالعلی قاسمی
ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی.
اگر دین محمد جز با کشتن ما پایدار نمی ماند پس بیائید ای تیرها ، گلوله ها، خنجرها این سربازان حسین را در بر بگیرید. راهم را از حسین (ع) آموخته ام که فرمودند: هیهات من الذله.
امروز که در این عصر ما پس از گذشت هزار سال و اندی که قیام حسین (ع) می گذرد صدای هل من ناصر ینصرنی حسین از گلوی فرزند خلفش روح الله الخمینی بلند است مرا بر این داشت که به این ندای ملکوتی لبیک گفته و راه سعادت خود انتخاب نموده و عازم جبهه ها شدم تا بتوانم دین خود را به اسلام عزیز و رهبرم ادا نمایم. نه به اجبار زور بلکه بدون اکراه و با چشم باز این راه را انتخاب نموده ام راهی را که تمام عزیزان و شهدای ما رفتند.
از پدر و مادرم پوزش می طلبم و امید عفو دارم چون من نتوانسته ام حق پدر و مادرم را ادا کنم و فرزند خوبی باشم. از پدرم استدعا دارم اگر من شهید شدم از فرزندانم خوب مواظبت کنی و بچه هایم را تربیت اسلامی نمایی و نگذارید احساس کنند که پدر ندارند. جنازه ام را هر جا که پدرم گفت ببرید.
(( لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم))
منبع: بنیادشهید و امور ایثارگران استان بوشهر