زندگینامه و وصیت نامه شهید ماندنی محمدی
زندگی نامه شهید
شهید ماندنی محمدی در سال ۱۳۴۲ در روستای رود شور از توابع بندر ریگ در خانواده مذهبی و مستضعف پا به عرصه وجود نهاد . بعد از دوران طفولیت از سن ۵ سالگی به مکتب رفت و قبل از اینکه دوره ابتدایی را به پایان برساند قرآن را فرا گرفت و در آن موقع نمازش را نیز مرتب میخواند. علاقه زیاد به فراگیری مسائل دینی داشت و با اینکه در سن بسیار کمی بود از هیچ کار و کوششی دریغ نمیورزید. اخلاق بسیار نکویی داشت و در آن دوران بچگی بسیار مودب و خوش رفتار و از صداقت خاصی برخوردار بود . رفتارش با دیگر بچههای هم سن و سالش و حتی بزرگترها فرق داشت . بگونه ای که هرگاه اهل محل میخواستند درباره اخلاق و رفتار کسی صحبت کنند رفتار و اخلاق او را مثال میزدند .
در سال ۱۳۴۹ با خانوادهاش برای رفتن به مدرسه به گناوه آمد ، دوره ابتدایی را در دبستان دانش و دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی اندیشه به پایان رسانید . و در دوران راهنمایی بر اثر فقر و محرومیت هایی که در جامعه می دید ،به ماهیت حکومت کثیف رژیم منحوس پهلوی پی برد و از بیعدالتیها که در جامعه میدید رنج میکشید و هیچ راهی هم نداشت و تنها سلاحی که در دست داشت بقول خود همان گریه بود و در گوشهای مینشت و به حال این محرومان اشک میریخت و اما اخلاق و رفتار چه در خانه و چه با دیگر دوستان این بود که اگر کسی با او چند مرتبه ملاقات و گفتگو میکرد دیگر محال بود از او جدا شود. و همین خلق و خو و چهره ی نورانی وی باعث میشد که به آسانی انسان مجذوب وی شود و همیشه ساده و و بیآزار زندگی میکرد و غیبت کسی را نمیکرد و خود را کوچکتر از همه می دانست . وی با آمادگیهای قبلی و ایمان وعشقی که به مکتب اسلام داشت مدتی قبل از اوج گیری انقلاب اعلامیه ها و سخنان امام را پخش میکرد و شعار مینوشت و در راه به ثمر رساندن انقلاب فعالیتهای زیادی مینمود و در پاسداری از انقلاب از هیچ چیز دریغ نمی نمود و در آن زمان که دوره دبیرستان خود را طی می نمود و در سنگر مدرسه به مبارزه بر علیه نوکران غرب ادامه میداد با تشکیل انجمن اسلامی در راه دفاع از انقلاب میکوشید و در این راه لحظهای کوتاه نمی آمد
در مقابل دشمنان اسلام مقاوم و استوار بود و با گروهک منافقین بشدت مقابله میکرد و اجازه نفس کشیدن به آنان نمیداد . شهید پس از شروع جنگ تحمیلی نیز درعرصه جبهه و جنگ رشادت های زیادی از خود نشان داد و با حضور خود در جبهه های جنگ موجبات دلگرمی دیگر همرزمانش را نیز فراهم می آورد تا اینکه بعد از چندین بار حضور در جبهه های نبرد سرانجام در تاریخ ۱۳۶۱/۰۱/۰۲ در عملیات بزرگ فتح المبین به آرزوی دیرینه خود که همان شهادت در راه خدا بود نائل آمد.
وصیت نامه شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر پروردگار جهانیان مالک اصلی ، سلام بر جبرئیل فرشته خدا امین وحی او ، سلام بر محمد مصطفی خاتم پیامبران (ص) و سلام بر علی (ع) اولین کسی که به پیامبر خدا ایمان آورد و یاری داد او را ، سلام بر حسین (ع) سالار شهیدان این ایثارگر تاریخ اسلام ، سلام بر فاطمه و زینب (س) و بر اهل بیت علی و سلام بر یاران و رهروان پاکشان و سلام بر شهیدان اسلام و سلام بر رهبر عزیز امام خمینی که با حرکت حسینی خود مسلمین و مردم جهان را بیدار کرد و اسلام را دوباره زنده کرد .
ای مردم تنها راه پیروزی و نجات اسلام پیروی از ولایت و امامت و پیروی از رهبری امام خمینی نائب بر حق امام زمان (عج) است که راه او همان راه اسلام اصیل محمدی (ص) و بشریت الهی است . و ای گروها و ای ملی گراها دست بردارید از اعمال زشتتان که به یقین خواهید یافت که این راه چیزی جزء نابودی نیست و به طرف اسلام محمدی (ص) بیایید والا حسابتان با مردم حزب الله خواهد بود .
ای مردم روحانیت اصیل و مبارز را یاری کنید و از آنها جدا نشوید که آنها پیشتازان اسلام و انقلاب اسلامی بودهاند که شکست روحانیت شکست اسلام است. (امام خمینی)
حال که میرود تا انقلاب اسلامی به پیروزی نهایی (یعنی صادر شدن به تمام جهان) برسد و آمریکا که نتوانسته هدف شوُم خود را بر مسلمین ایران پیاده کند و صدام خائن را به جان مسلمین انداخته و به درستی که نمیدانند چه سرانجام شوُمی دارند ، وظیفه ما حفظ و نگهداری اسلام و انقلاب اسلامی و محافظت از مرزهای اسلامی است. وظیفه خودم دیدم که در جنگ حق علیه باطل شرکت کنم و این جنگ را جهادی واجب بر خود دانستم و حال موفق شدم و این سعادت نصیبم شده در سنگر اسلام ، در سنگر الله نشانه گیر قلب امریکا باشم ( معلم شهید علیرضا غلامی ) .
خداوندا اگر سعادت این را به من میدهی و من قابلیت این سعادت را که نصیب هر کس نمیشود پیش تو پیدا کنم، آرزویم جز این نیست که در راه تو شهید شوم و تا آخرین قطره خون که کوچکترین هدیهای است به خدای خود و رهبر عزیزم امام خمینی بت شکن تقدیم و فدای اسلام کنم .
به حقیقت که شهادت نزد یاران خدا و امام زمان (عج) چه شریف است . من جزء گردان شهید علیرضا غلامی و جز گروهان شهید جواد فروتن جزء دسته شهید مجید خزائی این سه یار شهید هستم که صدای علیرضا از سنگر مدرسه تا سپاه و بیسیم چی سپاه تا خلبانها و از خلبانها تا کوهستانهای اطراف میبود و صدای جواد از سنگر مدرسه تا امام زاده و صدای مجید درسنگر مدرسه میبود .
خدایا مرا یاری کن تا بتوانم وظیفهای که بر عهدهام قرار گرفته بخوبی انجام دهم و حال که آخرین کلامم را بر روی کاغذ سفید مینویسم خدایا به بزرگی خودت من را ببخشش و کنار دیگر شهیدان قرار ده .
برادران تشییع جنازه بنده حقیر خدا را سبک و ساده بگیرید زیرا حضرت علی (ع) غذای شب خود را به یتیمان میداد و خود گرسنه میخوابید . اگر جسدم به دست شما رسید تا آنجایی که امکان دارد نزدیک معلم شهیدم علیرضا غلامی به خاک بسپارید و یک عکس از معلم علیرضا و یک عکس کوچک از خودم و یک عکس بزرگ هم از رهبرم امام خمینی و یک جلد قرآن بر مزارم بگذارید و دستهایم را باز گذارید تا تمام دوستان دنیا نگویند چیزی با خود برده و یا میشود برد و چشمم را باز تا دشمنان خدا نگویند کورکورانه رفته . و اگر جسدم به دستتان نرسید بروید بر مزار معلم شهیدم علیرضا غلامی و جواد فروتن و مجید خزائی و اول برای امام دعا کنید و بعد فاتحه بخوانید و آنهایی که مخالف عقیده من و مخالف رهبرعزیزم امام خمینی هستند در تشییع جنازه من شرکت نکنند و آنها را راه ندهید تا روحم آزاد باشد .
پدر بزرگوارم از اینکه نتوانستهام حق فرزندی را نسبت به شما ادا کنم و ای مادر مهربانم اگر شرک نبود در برابر شما سجده میکردم مرا حلال کنید تا خدا از من راضی باشد . اگر شما مرا حلال نکنید خدا از من راضی نمیشود و برادرانم و خواهرانم مرا حلال کنید که نتوانستهام برای شما برادری خوب باشم . ای مادر مبادا از نبودن من گریه کنی که دشمن سوء استفاده کند .
به امید پیروزی اسلام و مسلمین و جهانی شدن اسلام
بنده حقیر خدا ماندنی محمدی مورخ : ۱۳۶۰/۰۹/۰۶
منبع : بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر