ترکشهای بمباران قلبش را هدف قرار دادند.
پسرم چند روز بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد و هرگز پدر را ندید.
مادر شهید "حسین مزیدآبادی" در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت: «حسین روز عید قربان به دنیا آمد، برای همین او را حاج حسین آقا صدا می کردند. در ایام جبهه و جنگ با دستکار شناسنامه اش به جبهه کردستان می رفت. هر گاه به مرخصی می آمد ذوق فتوحات جبهه را برایمان می گفت.»
مادر شهید"رضا شیرخانی" در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت: «سنش کم بود و من باورم نمی شد بتواند جبهه برود. خیلی اصرار داشت شناسنامه اش را با کسی عوض کند تا بتواند به جبهه برود. در نهایت به صورت بسیجی موفق شد به جبهه برود. مدتی گمنام بود و در این مدت بر من که تنها پسرم را از دست داده بودم، خیلی سخت گذشت.»
همسر شهید «بخشعلی محمدی پور» و مادر شهید «مصطفی محمدی پور» در بیان خاطراتی از فرزند شهیدش می گوید: همسر و پسرم مقید به نماز اول وقت بودند، حتی زمانی که مجروح میشدند و توانایی حرکت نداشتند نماز آنها ترک نمیشد.
مادر شهید «علی محمد صفاییپور» در بیان خاطرات فرزندش میگوید: روزی که پسرم به شهادت رسید من خواب بودم و در خواب دیدم که تانک عراقی به من حمله کرده، هراسان از خواب پریدم و احساس کردم اتفاقی برای فرزندم افتاده است. بعد از چند روز خبر شهادتش را برای ما آوردند.