روایت شهیدی که برای نگهداری از مادرش تحصیل را رها کرد
به گزارش نوید شاهد بوشهر؛ شهید «حاج حسین گورکی» در بندر ریگ در استان بوشهر به دنیا آمد. پدرش غلامحسین و مادرش مدینه نام داشتند. او تا کلاس ششم ابتدایی نظام قدیم ادامه داد و به دلیل نبود پدر و تنهایی مادرش تحصیل را رها کرد و مشغول به شغل جوشکاری و آهنگری شد.
وی در سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد و ثمره این ازدواج یک دختر و دو پسر شد. او در حادثه جمعه خونین مکه توسط پلیس آل سعود ترور شد ۹ مردادماه ۱۳۶۶ به شهادت رسید. در ادامه خبر خاطرات این شهید بزگوار را به روایت بردارشان تقدیم حضورتان میکنیم.
شهید «حاج حسین گورکی» فرزند دوم خانواده و بسیار مبادی ادب و مقید به اخلاق و متعهد به دین مبین اسلام بود. دروغ در ذاتش وجود نداشت و از ریا وتظاهر به شدت بیزار بود.
از خودگذشتگی داشت که نمونه بارز آن این بود که وقتی که ما سه برادر بزرگ شده و دوره دبستان را پشت سر گذاشتیم و دیگر امکان درس خواندن در محل وجود نداشت یادم میآید که ما با هم مشورت کردیم که اگر ما سه نفر برای درس به برازجان برویم مادر تنها میماند ضمن اینکه کسی در کنار او نیست (پدر در کویت بود) بسیاری کارها است که در توان مادر نیست ایشان پذیرفتند که قید ادامه تحصیل را بزند و در کنار مادر بماند تا خانه را اداره کند و ما تحصیل خود را پی بگیریم.
به یاد دارم روزی خانواده برای عروسی به محلی دعوت بودند و شهید از آمدن به عروسی امتناع میکرد و هرچه ما اصرار میکردیم، اما ایشان میگفتند که من دلم نمیخواهد که بیایم. ما ناچار شدیم بدون ایشان به روستای محل عروسی برویم وقتی فردای آن روز برگشتیم متوجه شدیم که حسین به پیرزنی که در محله ما و کسی را نداشت قول داده بود که سقف خانه اش را برای فصل زمستان که نزدیک بود گل اندود نماید؛ و تصادفاً با روز عروسی تداخل نموده بود و نتوانسته بود خودش را راضی کند بدقول از آب دربیاید گر چه میتوانست روز هم این کار را انجام بدهد.
یادم میآید روزی را که به مکه معظمه مشرف شده بودیم همراه روحانی کاروان وارد مسجد الحرام شدیم و زمانیکه در صحن مسجد قرار گرفتیم و کعبه را برای اولین بار دیده بودیم گرچه همه ما حال وهوای مخصوصی داشتیم و مثل تشنهای که به آب زلال و خنک دست یافته باشد ولع دیدار و زیارت و طواف داشتیم روحانی همه را جمع کرد و از چگونگی طواف وزیارت مناسک میگفت من شهید رادر جمع ندیدم بسیار متعجب حتی ناراحت شدم که چرا نیست که از راهنمائی حاج آقا استفاده کند. سرم را برگرداندم دیدم شهیر به صورت تشهد در نماز رو به کعبه نشسته و دوستش به آسمان بلند است و در هوایی سوای هوای ماست گویی کسی را نمیبیند وصدایی را نمیشنودغبطه حال ایشان را خوردم که چگونه این فرد میتواند از عالم عرفانی روحانی دوباره ما از کعبه جدا شود و به عالم خاکیان برگردداین بود که به مهمانی دوستی که رفته بود در آن مهمانی باقی ماند و جسد خاکیش بعد از دو هفته نزد مادرش برگردانده شد وهم او که تا روز مرگ شهید را صدا میزد؛ و به یاد حسین وخاطراتش دامن اشکتر مینمود و آن جگر سوخته نیز به دیار معبود شتافت.
منبع: معاونت فرهنگی و آموزشی اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر