همسر شهید"محمد اردکانی زاده" نقل می کند: «محمدگفت: این یکی پسره. خدا خواسته درِ رحمت رو ببنده و در برکتش را به رویمان باز کنه.
پرسیدم:چطور؟ مگه علم غیب داری. مامایی هم سرت میشه؟ گفت: دیشب خواب دیدم که جایی هستم تاریک و پر از ظلمات. حتی جلوی پایم را هم نمی توانستم ببینم. یک مرتبه یک نوری ظاهر شد و همه اون فضا رو روشن کرد. در اون روشنایی یک آقایی با لباس سبز ظاهر شد و ...» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه جزئیات این خاطره دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۸۸۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۱
مادر شهید "مهدی ظل انوار" در خاطره ای می گوید: بر سر خاک پسرانم نشسته بودم ، قلبم آرام نمی گرفت . خانمی پیشم آمد ، صورتش پوشیده بود . دستش را روی قلبم گذاشت و شروع کرد به دعا خواندن... ادامه متن را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۷۸۷۶۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۳
خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «12»
شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «بعد از نماز صبح چند لحظهای به نماز مستحبی و قرآن پرداختم و حالا که...» متن خاطره دوازدهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۷۸۷۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۳
برادر شهید حاج "منصور خادم صادق" در خاطره ای می گوید: نوجوان که بود به کلاس موسیقی و تئاتر در کتابخانه پارک ولیعصر (عج) می رفت. خدا رحمت کند برادر بزرگ ما «آقا اسماعیل»، سراغ منصور را گرفت: « گفتیم رفته کتابخانه!»... متن کامل خاطره را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۷۸۷۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۴
همسر شهید "علی رایج کفشگیری" نقل میکند: «همسرم تمام مدتی که برای مرخصی به خانه می آمداز خاطرات جبهه و جنگ برایمان می گفت.»
کد خبر: ۴۷۸۷۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۰
یکی از همرزمان شهید حاج "منصور خادم صادق" در خاطره ای می گوید: بعد از عملیات کربلای 5 و 8 آتش دشمن برای باز پس گیری جزایر مجنون روی این منطقه متمرکز شده بود. همچنین دشمن سکوهای 30 متری ایجاد کرده بود که تانک ها به راحتی روی آن مستقر می شدند و با گلوله مستقیم مواضع ما را هدف قرار می دادند... ادامه خاطره را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۷۸۷۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۱
«گفت: جانمازت را جمع نکن من هم نماز را بخوانم. در قیام رکعت دوم بود که خمپاره به نزدیکی او اصابت کرد و...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «کریم اصغری» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۷۸۷۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۰
همسر شهید دلی نقل میکند: «وقتی از همسرم خواستم به دلیل تکفرزند بودن از رفتن به جبهه منصرف شود به من گفت: خداوند در کتابهای آسمانی وعده بهشت را برای مومنینی که درراه خدا پیکار میکنند داده است.» در ادامه متن کامل این خاطره را در نوید شاهد گلستان بخوانید.
کد خبر: ۴۷۸۷۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۰
« یک روز وقتی به منزل آمد، بیشتر از همیشه ناهار خورد، گفتم: محمد چی شده مگر پولت را خرج نکردی. گفت: امروز دروغ گفتم...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات برادر شهید «محمد حامدی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۷۸۶۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۹
"علی اصغر بابایی" همرزم شهید محمدعلی رفیعی:
تواضع و اخلاص شهید "محمدعلی رفیعی" بارزترین ویژگی این شهید و فرمانده بزرگوار بود.
کد خبر: ۴۷۸۵۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۰
سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی به بیابان خشک پناه برده بود و در دل شب، آن چنان غرق در مناجات و راز و نیاز به درگاه خداوند بود که به اطراف خود توجهی نداشت. من به خودم اجازه ندادم که... ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۸۵۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۷
همرزم شهید "غفور رضوی" نقل می کند: « آن زمان که دشمن به این آب و خاک حمله کرد، غفور به ندای رهبر لبیک گفت و برای دفاع از این آب و خاک راهی جبهه های حق شد تا جانش را با خدای خود معامله کند.» در ادمه متن کامل این خاطره جذاب را در نوید شاهد گلستان بخوانید.
کد خبر: ۴۷۸۴۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۶
ماه رمضان در اسارت حال و هوای دیگری داشت. عراقیها کاری به ماه رمضان نداشتند، صبحانه و ناهار توزیع میکردند و بچهها هر دو وعده را برای افطار و سحر نگاه میداشتند... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سید علیاکبر ابوترابی» در دوران اسارت به روایت همبند این شهید بزرگوار است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۷۸۴۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۶
"علی نجف شجاعیان"از رزمندگان دوران دفاع مقدس می گوید: پیام من به ملت ایران این است که وحدت و یکپارچگی خود را حفظ کنند و با تمام توان از اسلام و جبهه ها حمایت نمایند.
کد خبر: ۴۷۸۴۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۲
خاطرات رزمندگان و همرزمان شهدا
رزمنده دلاور سید عباس میر معینی چنین روایت می کند: وقتی خودم را در دل دشمن تنها دیدم و حس کردم لحظه های آخر عمرم فرا رسیده است، صدایی غریب به گوشم رسید و راه را نشانم داد.
کد خبر: ۴۷۸۴۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۴
پدر شهید «سید مصطفی حاجیمیری» مخالف سرسخت حضور پسرش در جبهه بود، غافل از آنکه سید مصطفی رگ خوابش را دانسته و با شگردهایی رضایت پدر را جلب میکند... این روایت جذاب و خواندنی از زبان پدر شهید بزرگوار را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۸۳۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۳
مادر شهید «محمود کارخائی» می گوید: «هنگامی که خیلی برایش بی تابی می کنم و هوای دیدن او به سرم می زند؛ مخصوصاً وقتی که نماز می خوانم، احساس می کنم در کنارم نشسته است. آری! به طنین صدای گوشنواز و عطر دل انگیز حضورش دلخوشم و بی هیچ تردیدی او با من است.» توجه شما را به مطالعه خاطراتی از مادر این شهید گرانقدر جلب می کنیم.
کد خبر: ۴۷۸۲۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۲
«درجه چشمش بالا بود و ردش کرده بودند. با بغض آرام زمزمه می کرد و میگفت: فایده نداره، استخدام نمیشم و بعد دفترچهاش را به گوشهای انداخت ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات مادر شهید «حسن حسینپور» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۷۸۲۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۲
«پدرش گفت:موقع تقسیم محصول باید او باشه.مانده بودیم که چه کنیم. غلامرضا آخر هفته، بعداز تعطیل شدن مدرسه، از دامغان می آمد. نمی توانستیم تا آن موقع صبر کنیم، اما پدرش گفت:باید منتظر بمونیم چون همسایه ها و بقیه می گن رضا باید بیاد...» آنچه خواندید خاطراتی ست که پسر خاله شهید "غلامرضا سالار" نقل کرده است. نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه جزئیات این خاطره دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۸۲۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۲
خواهر شهید "اسماعیل میرآخوری" نقل می کند:«شبی در ماه رمضان سوره مریم را به نیت اموات تلاوت کردم و اسماعیل را هم در شمار اموات نام بردم. همان شب اسماعیل را درخواب دیدم. به من گفت:خواهر! سوره مریم که خواندی به من نرسید، دوباره برایم بخوان. متعجب شدم. وقتی از افراد مطلع سوال کردم مسئله را برایم باز کردند» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه متن کامل این خاطره دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۸۲۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۱