حسین آقا را باید در عملیات شناخت بیشتر آنهایی که همرزمش بودند به خوبی می شناسند او مردی دلاور، نترس و خیلی فکور و از فرماندهان لایق لشکر 31 عاشورا بود.
کد خبر: ۴۱۹۸۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۳
در سالروز شهادت شهيد يوسف اماني
پس بايد دانست كه شهدا كلمات طيبه هستند و هرگز نمىميرند، مرگ سرنوشت همه موجودات زنده است و همگان هر لحظه مىميرند
کد خبر: ۴۱۹۷۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۲
در سالروز شهادت شهيد امير نظري ناظرمنش
کد خبر: ۴۱۹۷۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۱
در سالروز شهادت شهيدمحمدرضا رنجبر طزرقي
اى امت دلاور و مسلمان، بدانيد كه تنها راهى كه مىتواند برايتان افتخار جاويدان به جاى گذارد اطاعت مطلق شما از ولايت فقيه است
کد خبر: ۴۱۹۷۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۱
شهید مهدی امیری بیست و پنجم آبان ماه سال 1343 در شهرستان ملایر از توابع استان همدان و در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. در سال های دفاع مقدس توفیق حضور در جبهه ها را به دست آورد و از طریق نیروی بسیج روانه مناطق عملیاتی شد و در عملیات های متعدد شرکت کرد. در چهارم بهمن ماه سال 1365 در جریان عملیات کربلای 4 در منطقه عملیاتی شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۱۹۷۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۴
پدر شهید مهدی امیری:
روزی که جنازه پسرم را آوردند شهر ملایر 3 دور بمباران شده بود و خالی از سکنه بود بنابراین کسی کمک حال ما نبود تا پیکر مطهرش را درون قبر بگذاریم.و خودم به تنهایی اینکار را کردم.و هنوز پس از گذشتن چندین سال از شهادتش آن روز را با جزئیاتش خوب به خاطر دارم.
کد خبر: ۴۱۹۷۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۴
دستش را روي پيشانيم گذاشتم؛ به اميد آنكه سردرد مُزمنم، تمام شود. آن روز خدا به واسطه ي معجزه ي دستهاي خاكيِ او صبر عجيبي به من داد و ديگر سردرد، آزارم نداد.
کد خبر: ۴۱۹۵۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۹
روایت حمید حسام از شهید سید حسین سماوات
آن دیگری به او خطاب می کرد:« آی بچه تهرونی! اینجا میدون ونک نیست، برو تو سنگر!» و او با سادگی تمام پاسخ می داد:« آخه تو سنگر یه عقرب هس، نمیشه رفت تو!» و اگر بیشتر سر به سرش می گذاشتیم، نجیبانه این آیه را می خواند:« ویلٌ لِکلِّ هُمزه لُمزه»
کد خبر: ۴۱۹۴۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۸
در سالروز شهادت شهيد محمد علي فياض صابري
از شما می خواهم که امام را همراهی کنید وچون کوفیان امام راتنها نگذارید
کد خبر: ۴۱۹۴۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۷
نویسنده محمد عزیزی
شوکت پور پس از گفتن این حرف ها به طرف آنان دوید. عزیزی هم پشت سرش بود. به انها که رسیدند کمکشان کردند تا از داخل باتلاق نجات پیدا کنند. فقط یک نفر از رزمندگان درون باتلاق ماند و هر کاریمی کرد نمی توانست خود را به آن سمت که حسن می گفت بکشاند و هر لحظه بیشتر در باتلاق فرو می رفت و فریاد می کشید: «کمک!کمک!»
کد خبر: ۴۱۹۴۲۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۷
شهید والامقام حسین سنگسری
وضو گرفتم و دو رکعت نماز شکر خواندم. آخر پسرم عاقبت به خیر شده بود. بارها از او خواستم که پیش فاطمه ی زهرا رو سفیدم کند.
کد خبر: ۴۱۹۴۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۷
بچه ها هم قبول کردن و همه به خانه رفتند تا ناهار بخورند و يک ساعتي ديگر همه سر کوچه جمع بشوند. ساعتي بعد، حدودا 25 نفر سر کوچه جمع بودند و توي جيب هر کدامشان يک چاقو زنجير يا پنجه بُکس يافت مي شد.حتي چند نفرشان که به قول معروف خيلي خر بودند چوب و چماق و دسته بيل و لوله لاستيکي و ميله آهني همراه خود آورده بودند. با اصرار من و چند تا از بچه هاي ديگر آنها که چوب و چماق همراه خود آورده بودند وسايشان را در خانه گذاشتند تا آبرويمان نرود و سپس به طرف مسجد راه افتاديم.
کد خبر: ۴۱۹۲۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۶
وقتی مهتاب گم شد
«وقتی مهتاب گم شد» قبل از آنکه شرح زندگی سردار شهید علی خوش لفظ باشد، روایتی عینی از یک واقعهی تاریخی است که موجب شد سرنوشت خیل وسیعی از مردمان ایران تغییر کند. علی خوش لفظ که نامش را بخاطر نزدیکی تولدش با ولیعهد پهلوی، جمشید گذاشته بودند، سالها بعد در نوجوانی، همزمان با وقوع انقلاب اسلامی خود نیز دچار تحول و دگرگونی در اهداف و آرمانها میشود. همین انقلاب درونی باعث میشود که او در اولین اعزام به جبهه نام خود را به علی خوش لفظ تغییر دهد و سرانجام زندگیاش هم تغییر کند.
کد خبر: ۴۱۹۰۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۴
شهید عباس سعدالله
بابا! مگه تو برای مردم کار میکنی؟ وقتی برای خداست. بذار هر کی هر چی میخواد بگه
کد خبر: ۴۱۸۹۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۳
عروسم جنگ است، حجله ام سنگر، تير و تركش ها نقل و نبات عروسي ام
کد خبر: ۴۱۸۸۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۳
معرفی کتاب
کتاب «چراغ راه»؛ به قلم حسن جلالی و سکینه صرفی، زندگینامه و خاطرات شهید «مهدی باقریان» است.
کد خبر: ۴۱۸۸۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۳
خاطرات جانباز قربانعلی خواجه مظفری از شهادت دو پسرش
به پيشانياش، جايي كه تير قناسه آنرا رنگين كرده بود، خیره شد و در دل گفت:«بازم سرت رو حنا كردي!».
کد خبر: ۴۱۸۸۷۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۳
خاطراتی از شهید والامقام غلام رضا سالار
اون نمازش رو سر وقت نمیخونه، دیگه نمیخوام باهاش دوست باشم
کد خبر: ۴۱۸۸۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۳
خاطره خودنوشت « شهید امان الله عباسی »؛
ساعت 8 شب بود که برادر عزيزم آقاي «پردل» پس از اتمام کار روزانه ( تعمير خط تلفن ) به سنگر آمد و برادران براي رفع خستگي شروع به مزاح کردند از جمله از «غلام پردل» سؤال کردند. چرا بعد از 32 سال ازدواج نمي کني؟...
کد خبر: ۴۱۸۸۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۰
علي دستهايش را به سوي آسمان دراز كرده بود و بلند دعا مي خواند، واقعا معجزه شده بود. علي به ما مي گفت ديديد عراقيها هيچ كاري نتوانستند انجام دهند.
کد خبر: ۴۱۸۶۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۱۸