سالروز شهادت شهید رحمت اله بهاری
بیستم آبان 1344، در شهرستان اراک به دنیا آمد. پدرش نور الله، عضو کادر شهربانی بود و مادرش کبرا نام داشت. دانش آموز سوم متوسطه در رشته ریاضی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و ششم مهر 1362، با سمت تیربارچی در منطقه رستگاری گیلانغرب بر اثر اصابت ترکش به شکم، شهید شد. مزار او درگلزار شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۱۰۹۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۰۷
دست نوشته شهید احمدرضا احدی
نگهبانی در شب های بارانی حال و هوایی دیگر داشت؛ مخصوصاً وقتی که سنگرها روباز بودند. در چنین شب هایی مجبور بودی نگهبان ها را به داخل یک سنگر سرپوشیده بیاوری و گاه و بیگاه به بیرون سرک بکشی.
کد خبر: ۴۱۰۱۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۲۸
فرمانده سپاه حضرت ولیعصر(عج) استان خوزستان گفت: به منظور پاسداشت یاد شهدای هشت سال دفاع مقدس آلبوم معرفی شهدا تدوین شده که شامل شناسنامه، وصیتنامه، عکسها و دستنوشتههای 7000 شهید در استان خوزستان است.
کد خبر: ۴۱۰۰۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۲۶
/دست نوشته شهید احمد اسدیان باوند پور+تصاویر/
خدايا تو مى دانى كه من در زندگى پر طلاتم خود لحظه اى تو را فراموش نكردم همه جا به طرفدارى حققيام كردم حق را گفتم از مكتب مقدس تو درهر شرايطى دفاع كردم.
کد خبر: ۴۰۹۶۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۲۰
آن روز جمعه بود که عده ای از بچه ها را به خط می بردند. حسرت لب هایم را به هم دوخته بود. وقتی که از بچه ها خداحافظی می کردم گمان می بردم که مردم دوباره مانند گذشته از من هم خداحافظی می کنند.
کد خبر: ۴۰۹۱۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۱۱
این چند کلام را زمانی می نویستم که معلوم نیست تا چند ساعت دیگر در اردوگاه باشیم. همین چند لحظه پیش از دعای توسل بر می گشتیم، گفتند: امشب از شب های استثنایی است. می گفتند: ممکن است تا چندد روز آینده عده ای از بچه ها در میانمان نباشند.
کد خبر: ۴۰۸۷۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۰۴
دست نوشته شهید احمدرضا احدی
داخل سنگر اجتماعی نمازخانه «سپاه هفتم فجر» بودم. تمام برادران گرداگرد سوله نشسته بودند و هر کس چیزی می گفت. چون نزدیک به اتمام ماموریت بود همه از رفتن صحبت می کردند.
کد خبر: ۴۰۸۴۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۳۱
دست نوشته شهید احمدرضا احدی
... راننده با عجله سوار ماشین آمبولانس شده و به سوی جاده کمر سیاه به حرکت درآمد. یکی از بچه های ما هم برای کمک، همراه راننده رفت. دل ها همه مضطرب بود که، خدایا کدامشان؟
کد خبر: ۴۰۸۰۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۵
مصطفي انجمافروز فرزند محمّد و عليّه و نوة حضرت آیه الله آقا شیخ حسن امامی حجّتی (کردوانی)، در 11/10/1345 در شهر مقدّس نجف اشرف، ديده به جهان گشود. پنجساله بود كه والدين وي، به دليل اخراج از سوي رژيم كافر حاكم بر عراق در سال 1350، خاك پاك نجف را ترك گفته، راهي شهر مقدّس قم شدند و در آنجا سُكني گزيدند.
شهيد در سال 1352 و در سن ششسالگي، راهي دبستان فيض قم گرديد و تحصيلات ابتدايي را در همين دبستان به پايان برد.
کد خبر: ۴۰۷۸۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۴
دست نوشته شهید احمدرضا احدی
دیشب دعای توسل داشتیم. تصمیم گرفتم که برای زیارت شهدا، به خصوص دوستان شهیدم در عالم رویا- که خیلی از این نعمت بی بهره بودم- به خصوص زهرا (س) متوسل شدم.
کد خبر: ۴۰۷۶۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۸
دست نوشته های شهید احمدرضا احدی
امروز ساعت شش مشغول صرف شام بودیم. در همان حال یکی از برادران مسئول، تعدادی نامه آورد و بچه ها سراپا گوش شدند تا ببینند چه کسی نامه دارد. بالاخره خواندن نامه ها که تمام شد، عده ای خوشحال و عده ای ناراحت و عده ای بی تفاوت به نظر می رسیدند.
کد خبر: ۴۰۶۵۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۲
کد خبر: ۴۰۶۱۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۱
خورشید کم کم خود را از مشرق نمایان می کرد که واقعه عجیبی رخ داد. دو نفر از برادران- رحمانی و مصطفی- گفتند که می خواهند به عراقی ها ضرب شستی نشان دهند. برای این منظور برادران عین الله و رضایی را با خودشان ببرند.
کد خبر: ۴۰۵۹۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۲
نشر نارگل کتاب «این بار رفتنیام» شامل گزیدهای از یادداشتها، دستنوشتهها و نامههای شهید مجتبی (حسن) غیوران را منتشر کرد.
کد خبر: ۴۰۵۸۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۰
دست نوشته شهید احمدرضا احدی
امروز بچه های ضربت به عکس روزهای پیش که عصرها در جلوی چادرهایشان جمع می شدند و تعریف می کردند و می خندیدند، هر کدام گوشه ای کز کرده بودند و گاهی آرام صحبتی میان دو نفر رد و بدل می شد و ... آن گاه سرهایشان تکان می خورد.
کد خبر: ۴۰۵۴۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۳
دست نوشته شهید احمدرضا احدی
به اهواز که رسیدیم، چهره ی خشن جنگ بیشتر هویدا شد. مردم در حال فرار بودند. به هر نقطه ای از شهر نگاه می کردی، خانواده ای را می دیدی که بخش بسیار اندکی از خانه اش را به دوش می کشد.
کد خبر: ۴۰۵۲۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱
دست نوشته شهید احمدرضا احدی
پادگان شلوغ است؛ شلوغ از خیل بچه هایی که از «سرپل» آمده اند و عده ای دیگر که از شهرها اعزام شده اند. امروز دوره آموزش به پایان رسیده و همه از اتمام این زمان سخت مسرورند.
کد خبر: ۴۰۵۰۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۴
دست نوشته شهید احمدرضا احدی
ساعت نزدیکی های شش بعداز ظهر بود. هر موقع که می خواستی از قله پایین بیایی، باید ابتدا از پله های سنگی- که بچه ها آن را درست کرده بودند تا در زمستان راحت باشند- پایین می آمدی و کمی پایین تر به جاده میانی که رسیدی، از خاک های پایین قله نیز بگذری تا به جاده اصلی برسی.
کد خبر: ۴۰۴۹۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۳۱
دست نوشته های شهید احمدرضا احدی
لحظه آخر قیافه بچه ها در ماشین که از جاده می گذشت در خاطرات هست، و تو در پس پرده های اشک و از ورای چشمانت آنها را وداع گفتی، و وقتی از دید تو دور شدند، دست در دست آن پسر کوچک گذاشتی و عرض و طول پایگاه را بی هیچ هدفی طی کردید.
کد خبر: ۴۰۴۷۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۹
شهید عملیات بیت المقدس7؛
من در اينجا با جرأت تمام مي گويم كه اين انقلابي را كه مردم ايران به دست آورده اند بر حق است و با خونم امضاء مي كنم كه ما بر حق هستيم و هيچ استعمارگري نمي تواند تعدي هيچ چيز را بكند.
کد خبر: ۴۰۴۶۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۷