شهید مردادماه;
شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۱۸
شهيد علي دشتي در خانواده اي متدين در سال 1349 چشم به جهان گشود.شهيد در شركت صنايع دريايي بوشهر مشغول به كار بود كه انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد. در مورخه ي 60/11/1 به طور داوطلبانه براي اعزام به جبهه شد و در تاریخ 67/5/2 به شهادت رسید.
فرازی از زندگی شهید عبدالرسول دشتی

نام و نام خانوادگي: عبدالرسول دشتي

نام پدر: محمد

تاريخ تولد: 1349/9/19

محل تولد: دير

ميزان تحصيلات: راهنمايي

شغل پشت جبهه: دانش‌آموز

وضعيت تاهل: مجرد

عضويت: بسيجي

تاريخ شهادت: 67/5/2

محل شهادت: شلمچه

محل دفن:دير

 

زندگینامه

 

برادر شهيد (عبدالرحمن دشتي)

شهيد علي دشتي در خانواده اي متدين و مذهبي چشم به جهان گشود. دوره ي ابتدايي را تا كلاس پنجم در چغادك گذراند و سپس به روستاي «بنه گز» رفت و سال ششم ابتدايي نظام قديم را در آن جا سپري كرد.

بعد از آن براي ادامه ي تحصيل در دوره ي متوسطه به بوشهر رفت و در هنرستان «حاج جاسم بوشهري» ثبت نام كرد.

در آن جا با عموزادگان پدرم در منزلي اجاره اي به سر مي برد. در حدود سال پنجم يا ششم متوسطه ي نظام قديم، به علت نامساعد بودن وضعيت مالي تا ساعت 2 بعد از ظهر به هنرستان مي رفت و بعد از آن هم مشغول جگرفروشي مي شد؛ تا بتواند مخارج تحصيل خود را تأمين كند.

شهيد سرانجام دوره ي متوسطه را با گرفتن مدرك ديپلم در رشته ي «صنايع چوب» به پايان رساند.

او پس از آن براي خدمت مقدس سربازي به كازرون رفت، و خدمت خود را در آن جا به پايان رساند.

در همان ايام سربازي، اعلاميه هايي عليه رژيم شاه به دستش مي رسيد. بعد از خدمت سربازي ازدواج نمود كه حاصل آن سه پسر و 1 دختر بود.

شهيد در شركت صنايع دريايي بوشهر مشغول به كار بود كه انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد.

او با عده اي از همكارانش شب ها در كارخانجات نگهباني مي داد. آن ها گروه مخصوصي بودند كه هوادار انقلاب بودند و نمي خواستند بيگانگان به آن تأسيسات آسيب برسانند.

شهيد در اجتماع خوش اخلاق و خوش برخورد بود و در بين مردم محبوبيت خاصي داشت. بيشتر مواقع به اقوام و خويشاني كه به نوعي ضعيف و ناتوان بودند، سركشي مي نمود و از نظر مالي به آن ها كمك مي كرد، به طوري كه در موقع شهادتش همه ي آنان متأثر بودند. در اجتماعات مذهبي به طور مرتب و منظم شركت مي نمود.

در مورخه ي 60/11/1 به طور داوطلبانه براي اعزام به جبهه، در بسيج مركزي ثبت نام نمود و مرخصي يك ماهه گرفت.

درباره ي رفتنش به جبهه، با پدرم صحبت كرده بود؛ اما هيچ كدام از برادران از رفتن او به جبهه خبر نداشتند. حتي همسرش هم خبر نداشت.

آن زمان من در روستاي «جائينك» از توابع منطقه ي ساحلي مشغول تدريس بودم.

يك روز نامه اي به دستم رسيد. پشت پاكت را كه خواندم، ديدم مربوط به برادرم است و از مناطق جنگي مي باشد.

بعد از اين كه مرخصي يك ماهه اش تمام شد، به دوستانش سفارش كرده بود كه مرخصي او را تمديد كنند.

همان زمان عمليات «فتح المبين» با رمز «يا زهرا»(س) در مناطق شوش و كرخه شروع شد و شهيد و دوستانش به عنوان خط شكن، داوطلبانه خود را به ميدان مين زدند و با نثار جان خويش در راه اسلام، باعث باز شدن محور عملياتي گرديدند.

در روز 12 فروردين به ما اطلاع دادند كه برادرم شهيد شده است.

حدود 30 هزار نفر از بسيجيان در روز تشييع جنازه شركت داشتند. پيكر پاك شهيد از بسيج مركزي به «بهشت صادق» و از آن جا به قبرستان جديدالتأسيس چغادك انتقال داده شده و مطابق وصيتش در آن جا به خاك سپرده شد.

او از كودكي در مسجد حضور داشت و قرآن و دعا تلاوت مي نمود. در عزاداري ها نيز شركت فعال داشت .

شهيد شخصي پرهيزگار بود و از خدا مي ترسيد. ساده مي زيست و با تجملات رابطه ي خوبي نداشت. خوش سلام و خوش كلام بود. احساس مسئوليت مي كرد. خمس مي داد و امر به معروف و نهي از منكر مي كرد. در كارهاي منزل به همسر خود كمك مي نمود.

آن زمان در منزلشان منبع آب براي خوردن نبود فقط در آب انبار مسجد آب بود كه وي در مواقعي كه به مسجد مي رفت و نماز مي خواند، آب خوردن را هم با خودش به منزل مي برد.

دو فرزند شهيد دكتر دندانپزشك و يكي از آن ها شغل آزاد دارد. دخترش نيز دانشجوي رشته ي حقوق دانشگاه آزاد است.

 

پدر شهيد

شهيد از نظر تربيتي تأثير بسيار زيادي بر روي دوستان و افراد ديگرمي‌گذاشت ، مرا بسيار احترام مي‌نمود و هميشه از من اطاعت مي كرد. من نيز هميشه تلاش مي كردم تا پسرم به جايي برسد.

روزي كه مي خواست به جبهه برود، نزد من آمد و گفت: مي خواهم به جبهه بروم. من به او گفتم: فرزندان تو كوچك هستند و همسرت هم مريض است. او گفت كه اگر من نروم، ديگري هم نرود، پس چه كسي بايد در مقابل دشمن بايستد؟ بچه هايم هم نگهدارشان خداست.

 

وصيت نامه ي شهيد

بسم الله الرحمن الرحيم

حمد و ستايش خدايي كه ما را آفريد و به ما توفيق رفتن در راهش را داد و صد هزار بار شكرش كه به درجه اي چون درجه ي شهيد شدن مفتخرمان ساخت.

درود بي پايان به اين نايب امام زمان ما، كه ما را از منجلاب پستي به نقطه ي كوه هستي و عظمت آورد و در ميان تمام ملل جهان، شاد و سربلندمان نمود. از خداوند متعال خواهان عمري دراز به بلندي آفتاب براي او مي باشيم تا انقلابش را كه راه گشاي شرف و سعادت است، به انقلاب جهاني متصل بگرداند؛ و اين ماه تابان شب 14 را به آفتاب روشني چون روز مبدّل بفرمايد.

ما شهيدان از اين همه كمك هاي بي دريغتان و گذشتتان و با اين همه هدايا و تحفه هايتان از پول تا خوراك و پوشاك و هزاران چيز ديگر كه از طرف شما به جبهه ها روانه شده، بي نهايت سپاسگزاريم.

اگر اين دلگرمي و محبت شماها نبود، ما هم به چنين سعادتي نمي رسيديم. باور كنيد كه شما هم ان شاء الله اجرتان از ما شهدا كمتر نيست؛ زيرا كه شما باعث حركت ما بوديد.

ما كه در مقابل اين همه هدايا و گذشت تان، جز جان ناقابل، چيزي نداريم؛ كه اين هم در طبق اخلاص مي گذاريم؛ برايتان مبارك باد اين جان ناقابلمان.

از ما شهيدان به شما اين نصيحت باد كه دست از اين ماه تابانتان برنداريد كه ان شاء الله روزنه ي اميد روزتان است، و پيوسته با اتحاد و انسجام تان در نماز جمعه و مساجد و كارهاي خير، راه ما را ادامه دهيد. از خون ما پاسداري كنيد و به حرمت اين همه شهيدانمان به عزت و شرف خود همواره بيفزاييد.

كارها و عبادت هايتان مخلصانه براي خدا باشد. بدانيد كه اجر و مزدش به شما مي رسد.

پيوسته در مجلس هايتان براي فرج «امام زمان»(عج) دعا كنيد كه او بيشتر در جبهه هاست كه بعضي از رفقا سعادت داشته اند و زيارتش نموده اند. شما خواستار فرجش از خداوند شويد، چنان كه خود فرموده است: اي بندگان مخلص خدا، دعا كنيد كه خدا فرج مرا نزديك گرداند تا انتقام خون مظلوم را از ظالم بگيرم و حق را به حق دارش برسانم.

ما شهيدان از مسئولين بنياد شهيد كه به بازماندگان شهيدان

رسيدگي مي كنند، خواستاريم كه تنها به آسايش و رفاه مادي و مخارج زندگي بازماندگان اكتفا نكنند، بلكه از همه واجب تر به فكر معنويات و تعليم و تربيت صحيح و عاقبت آن ها باشند تا ان شاء لله آن ها را از ما صد برابر بهتر و برتر سازند، تا لياقت جانبازي در ركاب «امام زمان»(عج) را داشته باشند.

اين وصيت نامه در دو نسخه نوشته شده و به گمانم كامل ترين وصيت نامه ام مي باشد كه در حال و هواي بخصوصي در شب حمله نوشته ام. اگر شد آن را تكثير كنيد و به نظر مردم برسانيد.

وصيت نامه را به خاطر اين در دو نسخه نوشتم كه اگر جسدم ناپديد شد، و به وصيت نامه اي كه در جيبم است دسترسي پيدا نكرديد، از وصيت نامه اي كه در اثاثيه ام مي باشد، استفاده كنيد.

از همه ي شما التماس دعا دارم و عزّت و شرف همه ي شما را از يزدان پاك مسئلت مي نمايم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع : بنیاد شهید وامورایثارگران استان بوشهر

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده