عملیات بدر - صفحه 6

عملیات بدر

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت 27 "تیر خطا"

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 27خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «گلوله مستقيم عراقی‌ها هيچگونه آسيبی به فرمانده دلاور گردان نرسانده و سردار وزیری متعجب و لبخند زنان آرپی جی را بهم داده و خم شد و کلاهش را از روی زمين برداشته و با تعجب و شگفتی مشغول تماشای دو سوراخ این طرف و آنطرف کلاه شد، واقعاً شبیه به یک مجعزه بود.»

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت 26 "نفس راحت"

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 26خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: «چند قدمی با پُل فاصله داشتم که یکدفعه ديدم سردار رسول وزيری فرمانده دلاور گردان و تعدادی از رزمندگان ضمن تيراندازی به سمت حوضچه‌ها، در حال نزدیک شدن به انتهای کانال هستند، به قدری خوشحال شدم که انگار دنیا را به من دادند، نفسی راحت کشیده و شاد و خندان به استقبال شان رفتم.»

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت 25 "ترس از تنهایی"

"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت بیست‌وپنجم خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «کم کم داشت موشک ها و نارنجک ها به آخر می رسید و نگرانی و دلشوره هم بر وجودم مستولی می شد، ترس از تنهایی و وحشت از نفوذ کماندوها به داخل کانال و غافلگیری نیروهای گردان داشت همچون پتکی سنگین بر روح و روانم فرود می آمد.»

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت 24 "شهادت سردار زلفخانی"

"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 24خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «چند دقیقه‌ای گذشت و نه خبری از سردار زلفخانی شد و نه از نیروی‌های کمکی، چند موشکی که با خود داشتم برای دور نگاه داشتن کماندوها شلیک کرده و دیگر موشکی برایم باقی نماند، نگران شده و برای اطلاع یافتن از اوضاع و آوردن موشک به این طرف پل آمدم که خبر شهادت سردار زلفخانی را از بچه‌ها شنیدم.»

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت 18 "بازی موش و گربه"

"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 18خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: « تا غروب تانکها به بازی موش و گربه خود ادامه داده و آتش بارهای سنگین و سبک دشمن هم حسابی کانال و سنگرهای دفاعی گردان را گلوله باران کردند تا اینکه کم کم کماندوها شروع به عقب نشینی از داخل حوضچه ها کردند و پشت سرشان هم تانکها و نیروهای پیاده حاضر در وسط میدان عقب کشیدند.»

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت 17 "غیر ممکن"

"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 17خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: « قرار بود گروه کوچک ما که شامل ده رزمنده خسته و بی خواب بود با چند قبضه آرپی جی و چند تيربار گرینوف و تعدای نارنجک دستی درمقابل قشون عظيم و مجهز دشمن که شامل صدها دستگاه تانک و هزاران نفر نیروی پیاده و کماندو بود ، جنگیده و ايستادگی کند و اين عمل در نگاه آدمهای عاقل و پر تدبير کاری غير ممکن است.»

از مبارزه با منافقین تا عملیات بیت المقدس

نوید شاهد استان مرکزی به مناسبت سالگرد شهادت شهید "محسن بیضا" زندگینامه ایشان را برای مخاطبین منتشر میکند.

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت پنجم "حوضچه آخر"

عباس لشگری یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان در قسمت پنجم خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: تانک ها ‌خیلی به خط نزدیک شده و تلاش دارند تا از نقطه کوری استفاده کرده و وارد کانال شوند ، در این گیر و دار ، یکدفعه نگاهم سمت حوضچه ها افتاد و دیدم که عراقی ها تا حوضچه آخری پیش آمده و فقط یک حوضچه با کانال فاصله دارند ، ورود نیروهای دشمن به کانال مساوی با قتل عام بچه‌ها و تصرف خط بود.

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت چهارم "حرکت بی پروا"

"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت چهارم خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: حرکت بی پروا و شجاعانه بچه ها همچون صاعقه ای رعب آور بر اراده و تصمیم خدمه تانک های خط شکن فرود آمده و چنان تأثیری روی آنان گذاشت که بدون اینکه موشکی به تانکی بخورد ، همگی شتابان دور زده و شروع به فرار از مقابل کانال کردند.

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر / قسمت اول "تک و تنها"

عباس لشگری یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان در قسمت اول خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: هر رزمنده ای که ديشب در عين عمليات زخمی شده بود ، سينه خيز و کشان کشان خود را به لبه کانال رسانده و به داخلش افتاده بود ‌. مدتی این طرف و آن طرف کانال را در پی همرزمان سالم گشتم و هیچ کس را نیافتم ، انگاری تک و تنها بودم ، بین آنهمه شهيد و مجروح !

عکس های جالب و دیدنی از شهید «محمد رضا غزنوي»

شهید «محمد رضا غزنوي» سال 1332 در شهرستان رشت در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشود، و پس از دلاوری های فراوان درتاریخ 23 اسفند1363 در عمليات بدر در منطقه هورالعظيم به شهادت رسید.

کلیپ/ معرفی شهدای شهرستان استهبان در عملیات بدر

این کلیپ به معرفی و گزیده ای از وصیت نامه ۲۵ شهید دوران هشت سال دفاع مقدس شهرستان استهبان در عملیات بدر می پردازد.

عکس نوشت/ شرح عملیات "بدر"

عملیات بدر در در ساعت ۲۳ روز 20 اسفند 1363 با اسم رمز یا فاطمه الزهرا (س) آغاز گردید. طی این عملیات علاوه بر تلفات سنگین که به دشمن وارد شد، بیش از ۵۰۰ کیلومتر مربع از منطقه هور به تصرف نیروهای خودی درآمد

امروز عاشوراست!

مشغول دیده‌بانی آرایش تانک‌های دشمن بودم که متوجه شدم، صورتم داغ شده به کنار دستم نگاه کردم، «محسن» را ندیدم به پشت سر برگشتم دیدم گلوله‌ی تانک، سر «محسن» را برده و خون گرم اوست که به صورتم پاشیده شده است...

تشریح ضرورت اجرای سلسله عملیات‌های «قدس»

از سلسله عملیات قدس، چهارعملیات در منطقه هورالهویزه و یک عملیات در جنوب دهلران به اجرا درآمد. این عملیات‌ها با هدف جلوگیری از آرامش دشمن، ممانعت از رکود جبهه‌ها و تقویت سازمان رزم طراحی شد.
مصاحبه اختصاصی نوید شاهد سمنان با همسر گرامی شهید علی اکبر حسین پور

حنا بندون در شب عملیات!

یکی از همرزماش می گفت ، همون شبی که میخواستیم بریم عملیات ، یه تشت حناء درست کرده بوده وگفته همه تون بیایید حناء کنید . میگفت ، اون شب براش یه شب خاصی بوده و یه حس و حال عجیبی داشته .

معلمی که خبر شهادت همسرش را از دانش‌آموزان شنید

شانزدهم فروردین ماه سال ۹۵ بود که همسر شهید مدافع حرم علی طاهری خبر شهادت همسرش را از دانش‌آموزان در مدرسه شنید.
معرفی کتاب؛

«قرار یکشنبه‌ها»؛ زندگی‌نامه و خاطرات شهید داود عابدی

«قرار یکشنبه‌ها» زندگینامه و خاطرات شهید داود عابدی به همت انتشارات شهید ابراهیم هادی است.
زندگی نامه شهید ابوالفضل حیدری

هدیه ای از طرف دشمن

یکی از همرزمانش نقل می کند در جزيره مجنون مشغول قدم زدن و صحبت كردن درباره جنگ بوديم ناگهان ايشان گفت: الان خمپاره اي از طرف دشمن هديه براي من مي آيد همينكه اين جمله را ادا كرد و هنوز كامل نشده بود خمپاره اي ابوالفضل را نقش بر زمين كرد و غرق در خون شد و به دیدار حق شتافت
طراحی و تولید: ایران سامانه