شهید عبدالعلی ناظم پور

navideshahed.com

برچسب ها - شهید عبدالعلی ناظم پور
براساس خاطراتی از زمان تولد شهید عبدالعلی ناظم‌پور، چنین نقل می‌شود که: «ماه شعبان داشت کم کم می‌رسید. اما «عذرا خانم» کمی دل نگران بود. او به مسافر کوچولویی که در راه داشت فکر می‌کرد و دلهره داشت که نکند...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۹۱۶۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۹

براساس خاطراتی از زمان تولد شهید عبدالعلی ناظم‌پور، چنین نقل می‌شود که: «ماه شعبان داشت کم کم می‌رسید. اما «عذرا خانم» کمی دل نگران بود. او به مسافر کوچولویی که در راه داشت فکر می‌کرد و دلهره داشت که نکند...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۹۱۶۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۴

در خاطره‌ای از شهید «عبدالعلی ناظم پور» نقل شده است: «مزه ی زیارت حضرت معصومه مثل عسل شیرین و دلچسب بود گاهی برای لحظاتی چشمش را میبست و به شیرینی آن فکر می‌کرد و در همان حال دنبال آن نشانی می‌گشت... خبر دادند که پسرکی با شما کار دارد آقا اجازه داد و علی با سلام علیکی داخل شد...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۹۱۶۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۹

در خاطره‌ای از شهید «عبدالعلی ناظم پور» نقل شده است: «مزه ی زیارت حضرت معصومه مثل عسل شیرین و دلچسب بود گاهی برای لحظاتی چشمش را میبست و به شیرینی آن فکر می‌کرد و در همان حال دنبال آن نشانی می‌گشت... خبر دادند که پسرکی با شما کار دارد آقا اجازه داد و علی با سلام علیکی داخل شد...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۹۱۶۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۳

در خاطره‌ای از شهید «عبدالعلی ناظم پور» نقل شده است: «مزه ی زیارت حضرت معصومه مثل عسل شیرین و دلچسب بود گاهی برای لحظاتی چشمش را میبست و به شیرینی آن فکر می‌کرد و در همان حال دنبال آن نشانی می‌گشت... خبر دادند که پسرکی با شما کار دارد آقا اجازه داد و علی با سلام علیکی داخل شد...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۹۱۶۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۳

یکی از همرزمان شهید «عبدالعلی ناظم پور» در خاطره‌ای می‌گوید: «ماه محرم و صفر کار علی در می‌آمد از مدرسه که برمی گشت؛ راه به راه عصرها می‌رفت «شاد سمال»، فرش‌ها را پهن می‌کرد جارو می‌زد و کمک می‌کرد تا استکان‌ها شسته شود بعد از نماز روضه خوانی و سینه زنی بود و او باید چای و قلیان می‌گرداند...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۹۱۶۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۹

یکی از همرزمان شهید «عبدالعلی ناظم پور» در خاطره‌ای می‌گوید: «ماه محرم و صفر کار علی در می‌آمد از مدرسه که برمی گشت؛ راه به راه عصرها می‌رفت «شاد سمال»، فرش‌ها را پهن می‌کرد جارو می‌زد و کمک می‌کرد تا استکان‌ها شسته شود بعد از نماز روضه خوانی و سینه زنی بود و او باید چای و قلیان می‌گرداند...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۹۱۶۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۴

خواهر شهید «عبدالعلی ناظم پور» در خاطره‌ای می‌گوید: «ماه محرم و صفر کار علی در می‌آمد از مدرسه که برمی گشت؛ راه به راه عصرها می‌رفت «شاد سمال»، فرش‌ها را پهن می‌کرد جارو می‌زد و کمک می‌کرد تا استکان‌ها شسته شود بعد از نماز روضه خوانی و سینه زنی بود و او باید چای و قلیان می‌گرداند...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۹۱۶۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۴

نامه شهید «عبدالعلی ناظم پور»
شهید «عبدالعلی ناظم پور» در نامه ای به خانواده خود می نویسد: «به امید اینکه شیعه‌ی امام باشیم و چشم همگی ما به لبان خدا گوی روح‌الله باشد تا در این گیر و دار و این طوفان به پا شده از هیبت و عظمت اسلام خلوص و وفاداری پیروان امام خمینی در میان اقیانوس انسان‌های خاکی ما قطره‌ای از این اقیانوس باشیم تا ملکوتی شویم و...» متن کامل نامه این شهید بزرگوار ر ادر نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۹۱۶۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۹

نوید شاهد - ویژه‌نامه اینترنتی شهيد "عبدالعلی ناظم پور" شامل منتخب مطالب پُربیننده «زندگی، وصیت‌نامه، مناجات، عکس» در سایت نوید شاهد تقدیم علاقمندان می‌گردد.
کد خبر: ۵۱۱۷۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۰۹

نوید شاهد - یکی از همرزمان شهید "عبدالعلی ناظم پور" در خاطره ای می گوید: «عبدالعلی کارهاش رو انجام می داد. براش مهم ادای وظیفه بود. بعد از شهادت حسین ایرلو، او مسئول لشکر تخریب شد. ماموریتی به عهده واحد تخریب گذاشته بودند که علی خیلی برای او وقت گذاشت...» صوت کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد دنبال کنید.
کد خبر: ۵۰۶۴۸۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۳۱

نوید شاهد - یکی از همرزمان شهید "عبدالعلی ناظم پور" در خاطره ای می گوید: «والفجر 8 ، گردان حمزه توی محاصره افتاده بود. قرار بود تخریب چی ها دژ را منفجر کنند اما به خاطر روشن شدن هوا نتوانسته بودند...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۰۶۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۸

نوید شاهد - یکی از همرزمان شهید "عبدالعلی ناظم پور" در خاطره‌ای می‌گوید: «35 کیلومتر بعد از اهواز، لشکر المهدی (عج)، مقری داشت که بچه ها آن را به همان اسم 35 می شناختند که یک روز...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۰۵۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۷

نوید شاهد - شهید "عبدالعلی ناظم پور" سال 1340 در جهرم دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را از دبستان‌های جهرم آغاز کرد. پس از اتمام دوره راهنمایی به تهران رفت و دیپلم خود را در آن شهرستان اخذ کرد... صوت کامل زندگی نامه این شهید بزرگوار را از نوید شاهد بشنوید.
کد خبر: ۴۸۳۲۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۸

نوید شاهد - شهید "عبدالعلی ناظم پور" در دی ماه 1340 در جهرم دیده به جهان گشود و در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۶۹۷۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۳۰

در میدان مین،تو هستی و خالق نادیده ی تو و جلسه ای بزرگ با سوالاتی مختلف در مقابل رویت،آرزوها در جلوی چشمانت نقش بسته و شیطان،تمامی سعی خود را با تمام وسایلش به کار می بندد؛قیافه ی معصوم و پر عاطفه ی مادر را می بینی،دلسوزی برادر و خواهر را به یاد می آوری و دوستان و هم ردیفان،با نصایحشان به یادت می آید.
کد خبر: ۴۲۹۵۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۱

خاطره ای از شهید عبدالعلی ناظم پور؛
بعضی از بچه های تخریب، خیلی اذیت می کردند مخصوصا بچه هایی که سنشان کم تر بود، به طوری که زمین و زمان ، از دستشان آسایش نداشت. وقتی شیطنت های شان گل می کرد دیگر کسی بگیرشان نبود.
کد خبر: ۴۲۹۰۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۵

خاطره ای از شهید عبدالعلی ناظم پور؛
خط مشترکی با ارتش داشتند و آن شب، یکی از سربازهای ارتش را فرستادند که همراه کاکاعلی باشد...مقداری در تاریکی جلو رفتند و کاکاعلی تاکید کرد که باید دولا دولا راه بروی تا تیر نخوری. سرباز،دولا دولا راه رفت تا کمرش درد گرفت.کاکا علی نگاه کرد پشت سرش،دید سربازه راست راست راه می آید، ایستاد و آرام به او تذکر داد.
کد خبر: ۴۲۸۶۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۱

شب نگهبان خبر داد که از دره ی رو به رو سر وصدا می آید. کاکا علی آمد لب پرتگاه ایستاد. صدای جابه جا شدن عراقی ها،با ستونی از اسب و قاطر، به گوش می رسید.دستور داد که مسئول خمپاره انداز را صدا بزنند تا یک گلوله منور شلیک کند.
کد خبر: ۴۲۲۷۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۰۷

شاگرد راننده ی یکی از اتوبوس ها که کنار بلوار نشسته بود و قیافه ی تابلویی داشت توجه کاکاعلی را جلب کرد . پسرک ، شانزده هفده سالی داشت، آستین هایش را چند دور بر گردانده بود بالا ، یقه باز ، زنجیر طلا توی گردن ، شلوار تنگ و چسبا ...
کد خبر: ۴۲۱۸۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۵