خاطره - صفحه 14

navideshahed.com

برچسب ها - خاطره
مادر شهید می‌گوید: مادر روزی می‌رسد که شما هم مادر شهید شوید و مردم همین حرف‌ها را به شما می‌زنند. من گفتم این حرف‌ها را نزن من طاقت ندارم، اما او می‌گفت: خلاصه شما هم روزی مادر شهید می‌شوی.
کد خبر: ۵۵۵۷۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۰

پدر شهید می‌گوید: زمانی که می‌خواست به جبهه برود به او گفتم بمان و نرو می‌خواهیم برایت زن بگیریم و او در جواب گفت: این کجا و آن کجا. من تشنه‌ی حفظ دین هستم و شما تشنه‌ی عروسی من. تا جنگ تمام نشود ازدواج نمی‌کنم حتی اگر ۲۰ سال طول بکشد.
کد خبر: ۵۵۵۵۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۷

سید تقی برادر شهید می‌گوید: با عشق و علاقه‌ی زیاد با بسیج، سپاه و جهاد همکاری می‌کرد. آرزوی شهادت در سر داشت از این رو با خانواده‌های شهدا ارتباط نزدیکی داشت و به کار‌های آنان رسیدگی و خدمت می‌کرد و نهایتاً این عشق او را به سمت خود کشاند تا به مقصود خود برسد.
کد خبر: ۵۵۵۵۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۶

همسر شهید می‌گوید: صادق اهل این دنیا نبود، او بسیار ساده زیست بود و همیشه تاکید می‌کرد که انسان باید به اندازه خودش، همه چیز را داشته باشد.
کد خبر: ۵۵۵۴۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۶

علی محمد فاضل (دوست شهید) می‌گوید: یک از ویژگی‌های بارز شهید این بود که همیشه سعی می‌کرد اول خودش به کوچکتر‌ها سلام کند، نمی‌گذاشت کسی اول به او سلام کند.
کد خبر: ۵۵۵۴۸۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۵

همرزم و دوست شهید می‌گوید: وقتش را همیشه به خواندن دعای توسل و خواندن قرآن و دعا اختصاص می‌داد، وقتی ما سرگرم حرف زدن و کار‌های دیگر بودیم او با ما همراهی نمی‌کرد و وقتش را به کار‌های بیهوده نمی‌گذراند. نماز شبش ترک نمی‌شد به روحانیت و امام بسیار علاقه داشت.
کد خبر: ۵۵۵۴۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۵

خواهر شهید- فاطمه زهرا می‌گوید: یک روز ناگهانی متوجه شدیم که مهدی نیست. مادرم نگران شد، به سمت مسجد جامع رفت دید که شهید توی مسجد بود و آمد بیرون. مادرم گفت: تو اینجا چکار می‌کنی؟ مهدی هم گفت: تیراندازی شد و من هم رفتم داخل مسجد پشت در مخفی شدم گلوله به در خورد و از کنارم رد شد اگر یک مقدار این طرف‌تر می‌خورد، خورده بود به من.
کد خبر: ۵۵۵۴۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۴

همسر شهید می‌گوید: صداقت، پاکدامنی، مهربانی، تواضع و فروتنی از ویژگی بارزش بود، زندگی ساده و به دور از تجملات داشت و در برابر مشکلات بسیار صبور بود.
کد خبر: ۵۵۵۴۴۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۴

به مناسبت سالگرد سید آزادگان حاج آقا ابوترابی منتشر می‌شود؛
آن زمان وجود رادیو خیلی ارزشمند بود چون اخبار و اطلاعاتی که از ایران و از پیروزی رزمندگان اسلام به گوش می‌رسید به مثابه خون تازه‌ای بود که به رگهای کم جان اسرا حیات تازه می‌بخشید... در ادامه خاطره ‌ای از آزاده شهید «صارم طهماسبی» از نحوه قایم کردن رادیو در اردوگاه توسط اسرا با هدایت حاج آقا ابوترابی بخوانید.
کد خبر: ۵۵۵۴۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۳

خواهر شهید می‌گوید: شهید موقع آمدن به منزل توسط کومله‌ها دستگیر شدند و مورد شکنجه قرار گرفت، بعد از شکنجه دادن او را زیر برگ‌های درخت مخفی کردند و بعد از ۳ ماه جسد شهید توسط پارس سگ چوپانی که گله‌اش را برای چرا به آن قسمت برده بود پیدا شد.
کد خبر: ۵۵۵۳۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۲

شهید «احمد یوسفلی» در پاسخ به مادر که برای اعزام دوباره وی به جبهه بی تابی می کرد، گفت: مادر جان مگر امام خمینی نفرموده اند که جبهه ها را خالی نگذارید. من جواب ایشان را چه بدهم؟
کد خبر: ۵۵۵۳۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۲

عسگری محسن پور برادر شهید می‌گوید: شهید به من دلداری داد و گفت؛ داداش زودتر فرم را امضا کن که اگر اجازه ندهی به چشم دیگرم لطمه می‌خورد. با یک چشم هم می‌توانم به جبهه بروم.
کد خبر: ۵۵۵۳۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۱

مادر شهید می‌گوید: خانمش خواب نما شد و در خواب شهید به ایشان گفت: تو که می‌گویی چرا رفت و شهید شد، همان روز سرنوشت من این بود. تو دوست داشتی من در بستر بمیرم؛ سرنوشت من این بود که گلوله به گلویم بخورد.
کد خبر: ۵۵۵۳۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۱

همکلاسی دوران دانشجویی شهید اعرافی می‌گوید: محمدتقی با دلایلی محکم و استناد به قرآن، چنان از اسلام دفاع کرد که استاد ما هم مجاب شد. همه به طرف صدا برگشتند و من اولین بار چهره‌ی نورانی شهید اعرافی را دیدم.
کد خبر: ۵۵۴۶۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۳

ولادت حضرت معصومه (س) و روز دختر گرامی باد
مادر شهید «فهیمه سیاری» می‌گوید: در آخرین دیدارمان وقتی دید نگرانم، دوباره خم شد و صورتم را بوسید و گفت: «نگران نباش مامان جان، تنها که نیستم. با فتاحی زاده می‌رویم؛ دو تا دختر دانشجو هم هستند.» خداحافظی کرد و رفت و با هر قدمش دل مرا هم با خود برد.
کد خبر: ۵۵۴۳۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۳۰

یکی از دوستان خلبان «شهید اکبر بیگدلی» می‌گوید: گاهی اوقات می‌شد که او روزهای متوالی را در پرواز بسر می‌برد و یکبار به مدت 17 روز در قاره‌های مختلف جهان پرواز می‌کرد.
کد خبر: ۵۵۴۱۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۷

دختر عمومی شهید «ابوالفضل خدامرادی وطن» می گوید: عطر که شهید هدیه داد حالا هم که سال‌های زیادی از آن زمان می‌گذرد در جمع قشنگ‌ترین لوازم ما و همیشه در امن‌ترین جا نگهداری می‌شود.
کد خبر: ۵۵۴۰۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۴

«محمد رجایی فر» پسر شهید مدافع حرم «حسن رجایی فر» می‌گویید: او به جای پدر در هفت تپه حضور دارد، لباس خادمی پدر را پوشید تا بگوید اگر پدر نیست پسر هست و راه پدر شهیدش ادامه دارد.
کد خبر: ۵۵۳۴۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۶

یاد و خاطر شهدای کارگر گرامی باد
مادر شهید «محمد اسدی» یکی از شهدای کارگر معزز استان زنجان می‌گوید: در خواب دیدم که محمد اشاره‌ای به من می‌کند و آن لحظه متوجه شدم از شرایط سختی نجات پیدا کردم.
کد خبر: ۵۵۳۱۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۰

یاد و خاطر شهدای کارگر گرامی باد
همسر شهید نظامعلی افشاری از شهادت همسر خود می‌گوید: فرزند ما می‌دانست که پدرش را برای آخرین بار می‌بیند. او در واقع بعد از شهادت دیگر بابا نداشت و فقط از بابایش چند قطعه عکس برایش باقی ماند.
کد خبر: ۵۵۳۰۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۰۹