نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات از شهید
خاطراتی از شهید رضا عامری
دلم مي‌خواست باز هم بمونيم. هر چه اصرار كردم يكي دو روز ديگه بمونيم، گفت: « تومي‌خواي بموني بمون! من بايد پنجم كهن‌آباد باشم. عروسي خواهرمه! ».
کد خبر: ۴۲۶۱۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۲

من در چهره او شهادت را ديدم. ديدم كه اين بار رفتن او بار آخر است و همين طور هم شد، او رفت و ديگر برنگشت.
کد خبر: ۴۲۶۰۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۳۰

خاطرات محمد حسن ناصری همرزم شهید حیدر سلیمانی؛
چند گلوله به " حیدر " اصابت کرد و به داخل شیار آب افتاد. بعد از چند لحظه تیر اندازی، دیگر جوابی از طرف آنها نیامد. " حیدر" بدجوری زخمی شده بود. با آخرین رمق گفت: مرا بلند کنید می خواهم جسد آنها را ببینم. او را بلند کردیم نفس راحتی کشید و شهادتین را گفت.
کد خبر: ۴۲۵۹۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۲۹

رفتيم پهلوي بچه هاي گردان و عصر آن روز هنوز هوا تاريک نشده بود که هوا طوفاني شده و باد بشدت خاکها را بر سر و روي ما مي زد و ما پيش خودمان مي گفتيم اينها همه ميل خداست چون امشب عمليات است و خدا مي خواهد ديد دشمن را کور کند .
کد خبر: ۴۲۵۸۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۲۸

شهید فریبرز طاهریان
حجاب تو در این جا مثل جهاد منه در جبهه
کد خبر: ۴۲۵۶۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۲۶

شهید علی طاهریان
می گفت:«بهترین چیزی بود که تونستم پیدا کنم.کتاب غذای روحه. فقط که نباید به جسم مون برسیم».
کد خبر: ۴۲۵۲۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۹

از خدمت به خانواده شهدا تا شهادت در مرصاد
پسرم روزی دوبار میومد از ما سر میزد . میگفت ، بابا جان این ها خانواده شهید هستند و خیلی به گردن ما حق دارند . الان هم هستند ، آقای دماوندی که خانمش هم کارمند بنیاد شهید هست .
کد خبر: ۴۲۵۲۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۹

نويد شاهد مازندران، خاطره اى از بسيجى شهيد عليرضا كارگر به نقل از پدر بزرگوارش
کد خبر: ۴۲۵۱۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۸

خاطرات;
شهید عسکر مغدانی در روستاي كوچك آبكش ،در سال 1345 خورشيدي دیده به جهان گشود.با آغاز سن مشموليت به خدمت مقدس سربازي رفت.به عنوان پاسدار وظيفه به خرمشهر اعزام شد تا در صفوف رزمندگان دفاع مقدس به حراست از ميهن اسلامي بپردازد.سرانجام در هنگامه عمليات كربلاي 8 در حالي كه مشغول نگهداري از چند اسير عراقي بود به قافله شهداي جاودان پيوست.
کد خبر: ۴۲۵۱۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۸

چند روایتی خواندنی از نزدیکان شهید غلامرضا استادفینی
چند روز آموزش شروع شد که ما از آنها جدا شدیم وقتی میخواستیم به عملیات برویم رضا به من گفت فکر میکنم که این آخرین بار باشد که همدیگر را می بینیم من فکر می کردم در مورد شهادت من صحبت می کند ولی .........
کد خبر: ۴۲۴۸۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۳

مهدی گفت: مگر ما مُرده باشیم که آنها بتوانند پایشان را به خانوک بگذارند؛ چه برسد به اینکه بخواهند سر و صدا به پا کنند.
کد خبر: ۴۲۴۸۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۲

وقتي حسين به عنوان فرمانده گردان عاشورا معرفي شد، فقط هجده سالش بود، از گوشه و کنار زمزمه هايي بلند شد که فرمانده گردان کم تجربه است، جوان است، سابقه ي کارش کم است.
کد خبر: ۴۲۴۷۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۸

شهید فروردین ماه
شهید محمد باقر احمدی فرزند مهدی در سال 1348 در روستای ابرجس قم دیده به جهان گشود و در فروردین ماه سال 1366 در عملیات کربلای 5 در شلمچه به مقام والای شهادت نائل گردید.
کد خبر: ۴۲۴۷۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۸

الگوی وی شهید مغفوری بود و سعی می کرد در تمامی کارهایش مانند مغفوری عمل کند. در مراسم های دعای کمیل و ندبه و مراسم عبادی و راهپیمایی و پخش اعلامیه و کارهای فرهنگی و مذهبی شرکت می کرد.
کد خبر: ۴۲۴۵۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۴

اگر نماز جماعت در جایی برگزار می شد به هر وسیله ای بود خودش را می رساند. اگر در مورد انقلاب یا امام حرف بدی می شنید رنگش سرخ می شد و عصبانی می شد.
کد خبر: ۴۲۴۵۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۴

شهید مهدی حسینی اختیار آبادی از زبان مادر؛
هر وقت برای هر کدام از ما مشکلی پیش می آید، به فرزند شهیدم متوسل می شویم و واقعاً هم همیشه کمک می کند و مشکلاتمان را حل می کند.
کد خبر: ۴۲۴۳۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۷

خاطراتی پیرامون شهید یونس زنگی آبادی:
حاج یونس می گفت هدف ما حفظ جمهوری اسلامی و اجرای فرمان امام(ره) است، پس اختلاف و تفرقه در جمع ما بی معناست و باید دست به دست هم بدهیم و در مقابل باطل ایستادگی کنیم.
کد خبر: ۴۲۴۲۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۶

در مقابل چشمان حيرت زده‌ي مهمان‌هايي كه هنوز ايشان را نمي‌شناختند، بلند شد، وضو گرفت و به مسجد رفت. وقتي به مجلس عروسي برگشت، نمازش را به جماعت خوانده بود.
کد خبر: ۴۲۳۳۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۵

به مناسبت سالروز «شهادت»
انتظار به سرآمد انتظاري که يکسال و اندي به درازا کشيد همزمان با شروع جنگ شوق جنگيدن با دشمنان اسلام ؛ شوق همرزمي رزمندگان اسلام من به دنبال بخت «جهاد» و او در پي پاکان من در پي اينکه مي توانم مجاهد باشم غافل از آنکه آن خاص بندگان خاص است
کد خبر: ۴۲۳۳۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۵

روایتی برادرانه از «شهید عیسی غریبی»
روایتی برادرانه را در ادامه می خوانید؛بیست و سوم ارديبهشت سال 61 به همراه هوشنگ صالحي براي يافتن خبري از برادرم عازم منطقه شديم . بعد از دوروز محل را پيدا كرديم.در پادگان حميد مستقر شده بودند. همسنگر نجف را در آنجا ديدم . او از صحبت كردن با ما خودداري مي‌كرد .انگار لال شده بود . به صالحي گفتم گمانم براي نجف انفاقي افتاده .
کد خبر: ۴۲۳۳۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۴