خاطره - صفحه 2

خاطره

معلمی که دلش با بچه‌های كلاس بود

مادر شهید «ایرج ستاریان» از فرزند او چنین می‌گوید: هر وقت كه میخواست به روستا برگردد چند نوع جايزه برای دانش آموزان میخريد تا به يک مناسبتی تشويق شان كند.
خاطراتی از شهید جلالی:

مهدی فراتر از یک برادر بود

برادر شهید «مهدی جلالی»، در این روایت می‌گوید: مهدی، از بچگی همیشه برایم فراتر از یک برادر بود. وقتی به یادش می‌افتم، اولین چیزی که به ذهنم می‌آید، ایمان و پایبندی‌اش به اصول دینی بود.

حلالیت به موقع یک معلم شهید

شهید معلم «ابراهیم اصغری» به موقع قبل از شهادتش از همه حلالیت طلبید. او در عملیات کربلای ۵ در دشت شلمچه شهید شیرین شهادت را نوشید.
خاطراتی از شهید رحیمی:

عطر نیایش، شمیم وصال

علی‌اکبرم اسمش که می‌آید، دلم پر می‌کشد به روزهای کودکی‌اش، به سرفه‌های بی‌امانش، به مشهد و شفای امام رضا (ع)، به جبهه و جهاد، به آن لحظه وداع آخر و به انتظاری که ۱۴ سال به طول انجامید. این‌ها را مادر شهید علی‌اکبر رحیمی با چشمانی نمناک تعریف کرد، گویی همین دیروز بود که جگرگوشه‌اش را راهی آسمان کرده است.
خاطراتی از شهید غضنفری:

اشتباه آسمانی

در دل رویدادهای جنگ تحمیلی، گاه تقدیر سرنوشت‌هایی عجیب رقم می‌زند. شهید «رحیم غضنفری»، جوان خمینی‌شهری، در عملیات فتح‌المبین به شهادت رسید، اما پیکرش به اشتباه در شهرضا به خاک سپرده شد. روایتی شنیدنی از ایثار، اشتباه آسمانی و آرامگاهی در جوار امامزاده شاهرضا(ع) را در نوید شاهد اصفهان بخوانید.
خاطراتی از شهید فاتحی:

دغدغه مردم در هر لباسی را داشت

خاطرات شهید احمدرضا فاتحی، روایتی از زندگی مردی است که خدمت به مردم را سرلوحه خود قرار داد. چه در قامت گشت ثارالله و چه در کسوت نانوا، دغدغه‌اش آسایش و رضایت مردم بود.
به مناسبت سالروز شهادت منتشر می‌شود

۳ خاطره خواندنی از شهید چراغی

چهل سال از شهادت سردار شهید «رضا چراغی» می‌گذرد؛ فرمانده شجاع و متواضع لشگر ۲۷ محمد رسول الله (ص) که ۲۵ فروردین ۱۳۶۲ در فکه آسمانی شد. در سالروز شهادت این فرمانده سرافراز، ۳ خاطره خواندنی از این شهید بزرگوار منتشر می‌شود.

شهیدی که غیر ممکن را ممکن کرد

تنها کسی که در مملکت می توانست غنی سازی 20 درصد اورانیوم را انجام دهد، شخص شهید «مجید شهریاری» بود ولاغیر. در ادامه خاطراتی از این شهید معزز را مطالعه کنید.
به مناسبت ماه مبارک رمضان

سفارشات قرآنی از قاری قرآن «شهید فخرالدین مهدی برزی»

شهید «فخرالدین مهدی‌برزی» متولد ۱۲ فروردین سال ۱۳۴۹ در تهران، با آغاز جنگ تحمیلی لباس رزم به تن کرد و از طریق بسیج عازم جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد. به مناسبت ماه مبارک رمضان، سفارش های این شهید بزرگوار که برگرفته از قرآن می باشد تقدیم می شود.
خاطراتی از شهید «فیروز رستمی»:

دوست دارم قطعه قطعه شوم

یکی از هم‌حجره‌ای های شهید «فیروز رستمی» می گوید: روزی در حجره حرف از شهادت به میان آمد. طلبه ها هر کدام به نحوی آرزوی شهادت می‌کردند. وقتی که نوبت به شهید رستمی رسید. گفت: دوست دارم قطعه قطعه شوم.

ماجرای سنگینی یک دست در عملیات رمضان

یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس از عملیات رمضان روایت می کند: ناگهان سنگینی دستی را روی شانه چپم احساس کردم. دست رستم خانی نبود، دستی که روی شانه‌ام بود بزرگ‌تر از دست ایشان بود. بلافاصله از زمین بلند شدم و برگشتم.

خاطرات/«من هنوز ماندگارم»

«در هفته گذشته که در جبهه بودم یک گلوله توپ آمد و خورد به محلی که ما در آن جا بودیم و ۴ تا از بچه‌های ما شهید شدند و یک ترکش از توپ آمد و خورد به قلبم، ولی چقدر گناهکارم که شهید نشدم و هیچ اثری به من نکرد گویی من هنوز پالایش نشدم و ماندگارم.» در ادامه خاطره این شهید بزرگوار را از زبان دوستش در نوید شاهد بخوانید.

آرزوی شهادت در سینه داشت

خواهر شهید «احمد آقا محمدپور» می‌گوید: برادرم آرزوی شهادت در سینه داشت بخاطر همین در سال اول دبیرستان راهی جبهه شد و یادم می‌آید روزی در منزل دراز کشید و گفت از من عکس بگیرید و احساس کنید که من به شهادت رسیده‌ام.

نامزدهای بخش خاطره جایزه کتاب سال دفاع مقدس مشخص شد

پس از بررسی ۴۳۸ کتاب، نامزدهای بخش خاطره جایزه کتاب سال دفاع مقدس مشخص شد. اختتامیه و اعلام برندگان این بخش در دهه اول اسفندماه ۱۴۰۳ برگزار خواهد شد.

خواندن نماز شب یکی از برنامه‌های شهید بود

همرزم شهید «محمد اسماعیلی» می‌گوید: همیشه ساعت ۱۰ سخنرانی آیت الله مظاهری که درس اخلاق می‌داد را از رادیو گوش می‌داد. خواندن نماز شب و قرآن همیشه یکی از برنامه‌های شهید بود حتی بعد از عملیات در خط مقدم نماز شب می‌خواند.

پدر شهید زرندی: هیچ بی احترامی از او ندیدم

پدر شهید «رضا ارفعی زرندی» از فرزند شهید خود می‌گوید: تمام اخلاق او خوب بود مثل این بود که آفریده شده بود برای شهادت، هیچ موقع بی احترامی او را ندیده بودم،دست فروشی می کرد می گفتم مگر چیزی احتیاج داری یا مشکلی برایت پیش آمده که میروی کار میکنی میگفت: نه من نمیخواهم برای شما خرج بتراشم.

هیچ گاه نمازش قضا نمی شد

برادر شهید «علیرضا غفوری» می‌گوید: در دنیای خود به هیچ کس بدهی نداشت چرا که این موضوع را به خوبی رعایت می‌کرد. توجه خاصی به برپایی نماز، قرآن و نماز جماعات و جمعه داشت و اصلاً از این برنامه‌ها دوری نمی‌کرد و نمی‌گذاشت نمازش قضا و یا ترک شود.
انتشار به مناسبت روز پدر،

شهیدی که اسراری در عالم رؤیا برای دخترش بیان کرد

تو عالم رؤیا دیدم که پدرم آمده و گفت دخترم بیا تا جایگاهم را نشانت دهم. خواهرم می‌گفت پدر رو به من کرد و گفت: خودت نگاه کن ببین بابات کجاست؟!خواهرم تعریف می‌کرد کنار پدرم گلهای قشنگی دیدم که مشابهی در دنیا نداشتند. مجید فرزند شهید «ابراهیم باقری» روایتی را از پدر شهیدش بیان می‌کند.

قرآن خواندن در خانه نور ایجاد می‌کند

برادر شهید «یعقوب علی بخشی» می‌گوید: «آقا برو مسجد قرآن بخوان، تو این طوری می‌خوانی قلب ما را از جا می‌کنی خندید و گفت: «قرآن خواندن در خانه نور ایجاد می‌کند و من هم این کارا انجام دادم.»

اگر حلالیت نگیرم، اصلاً نمی توانم در این عملیات شرکت کنم

همرزم شهید «ابراهیم اصغری» از روزهای قبل از شهادت وی چنین می‌گوید: «ابراهیم» قبل از حضور در عملیات به فرمانده می‌گفت: اگر من حلالیت نگیرم ، اصلاً نمی توانم در این عملیات شرکت کنم ! خیلی اصرار کرد و بالاخره موفق شد.
طراحی و تولید: ایران سامانه