سیری در حیات و خاطرات شهید «مرتضی مسیبزاده»:
شهید «مرتضی مسیبزاده» از شهدای مدافع حرم استان البرز است. پدرش روایت میکند: «اهل سفر به شهرهای مذهبی بود. پسرم آرزویش شهادت بود.»
کد خبر: ۵۸۶۵۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۷
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «34»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «ساعت از 2:30 بعد از نيمه شب گذشته بود و روی آنها تيراندازی شد، ضمن اينکه چهار قبضه خمپاره انداز 120 تمام منطقه را روشن نمودند. پايگاها به صورت آماده باش در آمده بودند به هر شکل کسی نفهميد که اين ماشينها چه کاره هستند، در اثر تيراندازی همه آنها متواری شدند...» قسمت سی و چهارم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۵۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۳۰
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «33»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: « شب آرامی بود، هوا بسيار مطلوب بود و میشد نگهبانان حتی با بلوز سر پُست بايستند؛ ساعت 2:25 دقيقه بود که به سنگرها سرکشی کردم، وضع ايده آل بود زيرا نگهبانها با هشياری در سر پُست مراقبت میکردند و جای نگرانی نبود و البته اين از لطف هوای خوبی بود که داشتيم بود...» قسمت سی و سوم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۵۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۳۰
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «32»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «روز 19 اسفندماه يکی از بهترين روزها بود؛ آسمان صاف و آفتابی، فرصتی بود تا هليکوپترها 5 سری از سقز به سردشت بيايند و محموله آنها مواد سوختی و ساير نيازمندیهای گروه رزمی 158 بود...» قسمت سی و دوم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۵۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۹
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «31»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «در پايگاه ژاندارمری به شدت درگيری وجود داشت و پايگاه ششم که در نزديکی آن بود، آن هم يک سری تيراندازی اجرا نموده و بعد از 15 دقيقه درگيری تمام شد...» قسمت سی و یکم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۵۴۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۹
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت 30
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «روز 17 اسفند ماه روز آفتابی و بسيار گرم و بهارگونه بود و البته در اين روز و روز قبل هليکوپتر چندين سری آمدند و مواد سوختی و وسائل لازم را به سردشت آوردند. روز 17 اسفند ماه با تمام قشنگی خود گذشت...» قسمت سیام خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۵۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۹
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «29»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «لحظه موعود بود ضمن اينکه از خوشحالی سر از پا نمیشناختم، اول با خانم راجع به کلی مسائل که روی کاغذ نوشته بودم صحبت کرديم و بعد با تک تک بچهها صحبت کردم، واقعاً خوشحال شدم چون من خودم با تمام گرفتاریها و سختیهايی که داشتم باز به فکر آنها بودم...» قسمت بیست و نهم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۵۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۹
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «28»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «بعد از گشت و گذری در شهر چون تقريباً نزديک ساعت 5 بود به پادگان آمديم، در انتظار صدای کسانی که شب و روز انتظار آنها را میکشيدم...» قسمت بیست و هشتم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۵۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۸
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «27»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «آسمان ابری است و هوا هم کاملاً سرد ولی ريزش برف کم شده است و فکر میکنم که تا صبح فردا وضع به همين شکل باشد و احتمالاً گاهگاهی ريزش برف وجود داشته باشد. فردا به پادگان خواهم رفت تا برای اولين بار با بچهها تماس بگيرم و اين برای من بزرگترين شادی بود، زيرا بعد از 5 ماه صدای عزيزان خود را میشنيدم، اميدوارم که اشکالی از نظر ارتباط به وجود نيايد...» قسمت بیست و هفتم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۴۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۸
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «26»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «تداد زيادی از سربازان برای رفتن به مرخصی از همديگر سبقت میگيرند؛ اين روزها همه میپرسند که 15 فروردين 1360 عوض میشويم؟ من اين قول را با توجه به صحبتهای فرمانده گردان با آنها دادهام...» قسمت بیست و ششم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۳۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۸
خاطره خودنوشت شهید رستمی «25»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «بعضی اوقات بعضی از آن کسانی که هيچگونه نسبتی با هم ندارند يا خويشاوند نيستند آنقدر با محبت و باگذشت و صميمی میشوند که واقعاً آدم تعجب میکند. اين مربوط به تربيت اوليه و اصالت خانواده میشود و...» قسمت بیست و پنجم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۳۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۸
خاطره خودنوشت شهید رستمی «24»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «روی هوای اين منطقه به نظر من نمیتوان حساب کرد، زيرا هوایی بسيار متغير دارد؛ شايد کسی باور نکند که طول روزهای هفته که هفت روز است، هوایی با مشخصات چهار فصل ديده میشد...» قسمت «24» خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۳۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۷
خاطره خودنوشت شهید رستمی «23»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «شب 10 اسفند ماه شب آرامی بود و از ساير پايگاههای اطراف صدای تک رگبارها سکوت شب را بر هم میزد؛ تاريکی کاملاً محسوس بود و شايد بعضی از اين تيراندازیها از روی ترس يا عدم اعتماد بود، ولی..» قسمت 23 خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۳۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۷
خاطره خودنوشت شهید رستمی «22»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «در اين روز 5 فروند هليکوپتر به سردشت آمدند و 2 فروند کبری و 3 فروند 214بودند در نتيجه 6 نفر پرسنل گروهان را که مدت 5 روز بود در پادگان سردشت به انتظار مرخصی بودند و...» قسمت 22 خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۳۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۶
خاطره خودنوشت شهید رستمی «21»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: « شبی پر ستاره و آرام بود؛ حتی يک لکه ابر کوچک در آسمان ديده نمیشد و من فکر میکنم که فردا روزی آفتابی باشد، زيرا به تجربه دريافتهام که هرگاه نزديک غروب آفتاب، ابرها به صورت قرمز در آيند...» قسمت 21 خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۳۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۶
خاطره خودنوشت شهید رستمی «20»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «نهم اسفندماه را آغاز میکنم، بعد از تاريکی هوا ابرها کنار رفته و آسمان صاف شد، نگهبانها اطلاع دادند که يک نفر صدا میزند نگهبان! من بيرون رفتم ديدم نزديک پايگاه ما نيست، بلکه...» قسمت بیستم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۳۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۵
خاطره خودنوشت شهید رستمی «19»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «روز هفتم اسفند ماه ريزش برف شروع شد و مقداری برف بر زمين نشست؛ هوا به شدت سرد بود و مه غلیظی سطح زمين را طوری فرا گرفته بود که حتی تا فاصله 5 متری را نمیشد ببينی. در اين روز گوشت و غذا نبود و از جيره جنگی استفاده شد، زيرا در سطح شهر هم گوشت نبود...» قسمت نوزدهم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۳۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۵
«من شبانه که از زندان آزاد شدم، به منزل آقای خوئینیها در جماران رفتم. البته ایشان به پاریس رفته بود و در نوفللوشاتو در خدمت امام بود. صبح آقای ناطق نوری که متوجه آزادی من شده بود، با لباس شخصی به ملاقاتم آمد ...» ادامه این خاطره از «حجتالاسلاموالمسلمین حسین آقاعلیخانی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۲۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۱
خاطره خودنوشت شهید رستمی «18»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «برف و باد قطع نگرديده و اگر با اين وضع که الان است تا صبح برف ببارد شايد يک متر برف بر زمين بنشيند. خيالمان راحت است که دشمن در اين شب نمیتواند پا بیش از پيکره در بيرون بگذارد، زيرا شدت باد...» قسمت هجدهم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۲۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۴
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «17»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «باد سختی میوزيد و هوا سرد بود ولی اتفاق قابل ملاحظهای نبود و ضمن سرکشی به نگهبانها و اطمينان از بودن آنها در سر پست، ماه را ديدم که از پشت کوه آرام به بيرون خزيد و مهتابی روی تپهها را فرا گرفت من داخل سنگر شدم و...» قسمت هفدهم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۱۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۴