زندگینامه شهید پاسدار سید محمد حسن سعادت

شهید سید محمد حسن سعادت

(پاسدار کمیته انقلاب اسلامی برازجان)

زندگینامه

شهید سید محمد حسن سعادت در سال 1324 شمسی در خانواده ای متدین و متعهد در قصبه سعد آباد متولد شد. در 6 سالگی در دبستان ابتدایی سعدآباد حضور یافت و پس از دوره ابتدایی در دبیرستان شریعتی کنونی و به ادامه تحصیل در رشته طبیعی پرداخت. پس از دریافت مدرک تحصیلی هشتم بعلت عدم بضاعت به جزیره خارگ هجرت نمود و مدت یکسال در امتحان ورودی اهواز شرکت نمود و بعد از موفقیت به علت نبودن جا آنها را به دانشسرای  نائین انتقال داد و مدت دو سال در دادسرای نائین اقامت یافت و به تحصیل ادامه داد و پس از گذراندن این دوره به خدمت نظام  وظیفه درآمد. بعد از 6 ماه آموزش به گروهان دوم سپاه عدالت به دادگستری آباده ماموریت یافت و در خاتمه گذرانیدن انجام وظیفه به شغل آموزگاری استخدام شد. و در جزیره خارگ به تدریس اشتغال یافت. اما در این مدت فعالیت زیادی که در مدارس و دیگر جاها داشت مورد حمله و اهانت شاکیان قرار گرفت و پس از چند روز بازداشت او را به منطقه سعد آباد اخراج کردند و در فرهنگ سعد آباد مشغول به کار شد و در انقلاب فعالیت چشمگیری داشت. پس از پیروزی انقلاب مسئولیت کمیته و سپاه را بعهده گرفت. حتی دوبار مورد حمله ضد انقلابیون با شکنجه زیاد قرار گرفت و در سال 1357 ازدواج کرد و با شروع جنگ تحمیلی در تاریخ آبانماه 1359 همراه با برادران دیگر کمیته مرکزی انقلاب اسلامی به فرماندهی برادر ماشاءالله کازرونی در ستاد جنگ های نامنظم زیر نظر شهید دکتر چمران مأموریت حفاظت و دفاع از سرخاکی کرخه نور را مقابل هجوم صدامیان بعهده گرفتند و در مدت 70 روز با پایمردی تمام از نفوذ دشمن به طرف اهواز و سوسنگرد جلوگیری و دشمن را از منطقه درب هردان کیلومترها عقب راندند و سپس به دستور دکتر چمران گروه کازرونی در کوهه ازرگ محل جدید استقرار نیروهای عراق مستقر شدند و در مدت توقف در این مکان همه روز شهید سعادت و یارانش با حالت نفوذی به تعقیب دشمن ضربات کوبنده و مهلکی به واحد های نظامی و خودروهای دشمن وارد آورند. شهید سعادت همه جا پیش بود و در صبحگاه 7 دی ماه 59 به اتفاق شهید اصلی و برادر کازرونی و توکلی در منطقه کوهه با یک گروه 150 نفری از کماندوهای ارتش عراق روبرو و درگیر شدند و با دلاوری جنگیدند و عده بسیاری از مزدوران بعثی را به هلاکت رساندند تا نیروهای کمکی پاسداران کمیته به کمکشان آمدند. و 108 نفر از نیروی 150 نفری عراق را کشتند، 3 نفر را اسیر گرفتند و بقیه را متواری کردند.

وصیت نامه شهید سید محمد حسن سعادت

ان تنصر الله ینصرکم و ثبت اقدامکم و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

شکر خدای قادرمان که سراسر زندگیمان را غرق در نعمت و رحمت گردانید و لحظه‌ای ما را از بین صفت عام خویش محروم نگردانید در تمام گرفتاریها و نابسامانی نجات دهنده اوست .

ضمن درود و سلام به سپاهیان رزمنده اسلام خصو صاً صف هابیلی پس از تلاش و علاقه وافری که داشتم داوطلبانه به جبهه اعزام، چون جنگ در راه اسلام که با کفر است وظیفه شرعی و واجب و بفرموده امام می دانم و هیچگاه از این امر غافل نشده در ثانی جواب به فرموده بحق سرور شهیدان بزرگ افسر اسلام (هل من ناصر ینصرنی ) میباشد . و این نزد بنده بسی پر  اجر است بنده هیچ یک از مسئولیتهای خود را که بر گردن دارم تا پیش امام زمان شرمنده نباشم انجام نداده و بحول خداوند در زمان ظهور ایشان اگر شهید شده باشم دوباره زنده گردم و زیر پرچم ایشان با کفر بجنگم و اگر افتخار این نصیبم شد که در زمان حیلت مهدی موعود (ع) را زیارت کنم و شرایط ظهورش را داشته باشم باز به این فیض بزرگ یعنی شهادت در رکابشان برسم. پیام من به پدر و مادر و خواهر و خویشان و دوستان این است که برای خدا و و به خاطر خدا  و در صراط الله قدم بردارید و فکر کنید حیات شما همین چند روز است و تمام شدنی است خیلی سعی کنید و برای آخرت مهیا شوید. در این مدت نتوانسته ام زحماتی که پدر و مادرم برای من کشیده اند و بخاطر بنده مشکلات و شدایدی را متحمل شده اند تشکر کنم و در اینجا از آنها تشکر می کنم و می خواهم که مال و منال دنیوی شما را گول نزند و هیچ وقت به خاطر زندگی ظاهری کاری نکنید، توشه عمل بردارید، مبادا عزیزان و دوستان بر شهادتم گریه کنند که دشمن احساس راحتی بکند فقط جهت تسلی دادن دل با روی آوردن به کتاب پیامبر حضرت محمد(ص)، قرآن و نماز حرکت دهنده مسلمین و انفاق و و رسیدگی به مستمندان و ایتام از حقوق حق خود شکیبایی کنید تا خدا به شما اجر دهد. خطاب بعدیم به همسرم می باشد که زن خوب  می بایستی از اخلاق مشخصه و بارز حضرت زهرا(س) بهره گیرد و شریک و غمخوار زوج خویش باشد و تو می بایست برای خدا در راه اسلام قدم برداری، از خدای بزرگ طلب مغفرت برای شما دارم و بخاطر زحماتی که در دوره زندگیمان بر تو رفته مرا ببخشی و تنها یادگارم سمیه عزیز باید با قرآن انس بگیرد و از طرف پدرم یا پسر عمه ام بایستی جهت تحصیل علوم دینی و فقهی با مختصر حقوق خودم به قم اعزام گردد. در پایان از روحانیت مبارز و متعهد می خواهم  جهت حفظ اسلام اصیل و درخت پربار انقلاب اسلامی که شاخ و برگش در حال حرکت و گسترش است و همه توده های مستضعف چشمشان به جمهوری اسلامی ما دوخته است. مواظب قدرت طلبی و انحراف بعضی از آقایان که در این لباس رفته اند که چنین تیشه به ریشه اسلام نزنند و مقام شامخ روحانیت متعهد و دلسوز را لکه دار ننمایند تصفیه و بررسی کلی لازم است و امیدوارم همگی شما تقوا و جهاد را در مسیر الله پیش گرفته و از خداوند بزرگ بازگشت افراد گروهها را به دامن اسلام خواهانم.

                                                                                  والسلام علی عباد الصالحین 

                                                                                                                   سید محمد حسن سعادت      

منبع : بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر