شهید«نامدار شمالی»در رفتن به جبهه ترديد داشت،نگاهی به خانواده خود انداخت که آن ها از نظر معيشتی در تنگنا هستنداما با خودمی گفت:اگر بروم خانواده ام چگونه زندگی خود را سپری میکنند؟ولی وی تصمیم گرفت...»در ادامه خبر زندگی نامه این شهید والامقام را بخوانید.

به گزارش نوید شاهد بوشهر؛شهید«نامدار شمالی» یکم خرداد ۱۳۳۴ در روستای چاه خانیی در خانواده متعهد و با ایمان  به دنیا آمد. پدرش نابینا بود،اززمان کودکی طعم تلخ فقر را با تمام وجود چشید. فشار زندگی و کمبود درآمد خانواده آنان را مجبور کرد از روستای زادگاهش به روستای «دره چیتو» مهاجرت کنند.

انتخاب یک شهید برسر دوراهی دنیا و آخرت
وی هنوز به سن نوجوانی نرسیده بود که به اتفاق جمعی از دوستان برای کارگری عازم بوشهر شد. با کار‌های طاقت فرسا و در گرمای غیرقابل تحمل بوشهر همه تلاش خود را به کار گرفت تا شاید خانواده پر جمعیت و مستمند خود را سر و سامان بخشد.به علت خشی سالی اجبارا راهی برازجان شد.
در برازجان شب و روز براش معنا نداشت و دست به کار‌های بیش از توان خود می‌زد و امیدش این بود که خانواده اش در رفاه باشند. سالیان دراز به این نحو سپری شد. کم کم به سن نوجوانی رسید و، چون فردی خود ساخته و بسیار پرهیزگار بود با پیشنهاد پدر و مادرش ازدواج کرد. با ازدواجش مسئولیت وی دو چندان شد زیرا می‌بایست خانواده خود و پدرش را اداره کند و این کار با تلاش بیش از حد شهید به نتیجه رسید و مردانه ازعهده این مهم بر آمد.
همه او را به عنوان مردیی مذهبی و پای بند به دستورات اسلامی می‌شناختند. از این که آن موقع روز از خانه خارج می‌شد هیچ کس تعجب نمی‌کرد زیرا همه می‌دانستند او به سوی مسجد می‌رود تا فریضه نماز را بجای آورد.
در سال‌های ۱۳۶۵ بود که آوای  انقلاب اسلامی در کوچه پس کوچه‌های برازجان پیچید. او نیز پا به عرصه میدان گذاشت و در تمام راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد. از افراد زبده و متعهد بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل بسیج به فرمان امام خمینی (ره)،در بسیج برازجان مشغول فعالیت شد.
هنگامی که امام خمینی (ره) دستور برگزاری نماز جمعه را در شهرستان‌ها صادر کرد حتی یک روز هم تا عزیمت به جبهه شرکت خویش در نماز جمعه را ترک نکرد. حتی با وجود کیلومترهافاصله راه با محل برگزاری نماز جمعه به هر نحوی خود را به محل برگزاری نماز می‌رساند و در این مراسم عبادی سیاسی شرکت میکرد. اکثر اوقات فراغت خود را با مطالعه کتاب‌های مذهبی می‌گذراند. از خصوصیت برجسته وی گذشت، ایثار، فداکاری، کمک به مجروحان، صبر و شکیبایی و خوش رفتاری با خانواده بود.
با شروع شدن جنگ تصمیم گرفت خود را به بسیج محله معرفی کند تا به جبهه اعزام شود. اما در رفتن تردید داشت. نگاهی به خانواده خود می‌اندازد. آن‌ها از نظر معیشتی در تنگنا هستند. با خود میگفت اگر بروم خانواده ام چه می‌شوند؟ از طرفی نزدیکان و آشنایان ماندن و تلاش برای سامان دادن خانواده را هم، چون جهاد میدانست و او را از رفتن به جبهه منصرف میکرد. گرچه بزرگان خانواده پا پیش گذاشته اند تا او را منصرف کنند ولی او تصمیم خود را گرفته است و با صدایی لرزان و چشمانی که اشک آن‌ها را پوشانیده است به آنان گفت: «از شهداء و خانواده آن‌ها خجالت می‌کشم و احساس شرمساری می‌کنم باید دین خود را به انقلاب و مردم ادا کنم. من مدت‌ها پیش به دنبال چنین موقعیتی بودم.» 
شهید نامدار پس از عضویت در بسیج راهی جبهه‌های حق علیه باطل شد و در تاریخ چهارم دی ماه ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی ام الرصاص به درجه رفیع شهادت رسید.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده